مشاعره مشاعره با اشعار سيد مهدى موسوى

[Arsin]

ديوار م**س.ت و پنجره م**س.ت و اتاق م**س.ت!

اين چندمين شب است که خوابم نبرده است



رؤيای « تو » مقابل « من » گيج و خط خطی

در جيغ جيــــغ گردش خفـّاشهای پست

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Es_shima]

تـــو را دوست دارم قسم به خدا که...

اگر چه پس از تو خدا هم مهم نیست

فقــــط آرزو مـــی کنم کــــه بمیرم

پس از آن بهشت و جهنمّ مهم نیست

 

[ISET1]

تمام شهر گرفتار ترس و بیم شدند

تو زنده بودی و این بچّه ها یتیم شدند

 

[Es_shima]

دست مرا از دورهای دور می‌گیری
داری تلو، داری تلو، از درد می‌میری

 

[ISET1]

يا انفرادي يا كه تابوته
هر روز با ترديد مي تابه
آزادي خورشيد، مشروطه!

هر كس كه حرف مهربوني زد
توو دستاي سردش تفنگي داشت
اين داستان تلخ نسلي بود
كه آرزوهاي قشنگي داشت

 

[Es_shima]

تو را به سمت خودش می برد دهان سرد خیابانت
چه انتخاب پر از میلی، چه ه*رز رفتن دلخواهی

سقوط شیشه ی بی الكل، بهار، پنجره،استفراغ!
دلت گرفته از این دنیا، دلت برای خودت گاهی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[SAN.SNI]

یکی خسته از آنچه بود و نبود
سفیدی سیگار با طعم دود

سفیدی کاغذ به سرخوردگی
سفیدی قرصی در افسردگی

بریده شده از تمام ِ خوشی
سفیدی صورت پس از خودکشی

سفیدی یک نامه ی ناتمام
سفیدی زن، قاطی ِ دست هام

سفیدی یک گـَرد در وهم من
سقوطی در آغوش بی رحم من

زنی خسته از آنچه دید و ندید
سفید ِ سفید ِ سفید ِ سفید

 

[m.sina]

یکی خسته از آنچه بود و نبود
سفیدی سیگار با طعم دود

سفیدی کاغذ به سرخوردگی
سفیدی قرصی در افسردگی

بریده شده از تمام ِ خوشی
سفیدی صورت پس از خودکشی

سفیدی یک نامه ی ناتمام
سفیدی زن، قاطی ِ دست هام

سفیدی یک گـَرد در وهم من
سقوطی در آغوش بی رحم من

زنی خسته از آنچه دید و ندید
سفید ِ سفید ِ سفید ِ سفید

دارم یواش یواش که از هوش میروم
پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست
هی دست دست می کنی و من که مرده ام
آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست

 

[SAN.SNI]

تمام شهر گرفتار ترس و بیم شدند
تو زنده بودی و این بچّه ها یتیم شدند

 

[A.Hamzeh]

در ایــن دیار ، آمدن نــو بهـار پوچ
تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است