دلم میخاد بشینم باهاش حرف بزنم ..
ببینم چشه ، ببینم چرا انقدر بیقراره و در عین حال خونسرد اصلا ببینم چرا دیگه زندگی نمیکنه؟
چرا دیگه هیچی به چشمش نمیاد؟
میخوام ببینم کِی اینقدر عادی شد براش همه چی
کلی سوال دارم ازش ، ولی نمیپرسم
چون اون هیچوقت جواب نمیده ؛ اون همیشه سکوت میکنه و فقط تو آینه مثل یه دیوونه به من زُل میزنه .