داستان سه خواهر

[Surin]

آندرومیدا، نارسیسا و بلاتریکس: داستان سه خواهر

خواهران بلک چگونه میتوانند تا این اندازه شبیه به هم و در عین حال این قدر متفاوت باشند؟

معمولا اینطور گفته می شود که اگر امتحان کنید و نظرات خودتان را روی فرزندانتان پیاده کنید، در نهایت آن ها یا از شما حرف شنوی خواهند کرد و یا عمدا در مقابل شما سرکشی می کنند.
در مورد سیگنوس و دوروئلا بلک ، هر سه دخترشان سه مثال مناسب برای تصدیق حرف ما هستند:
یکی از آن ها اطاعت کرد، یکی سرکشی کرد و دیگری چیزی میان اطاعت و سرکشی را انتخاب کرد.
در نهایت این عشق بود که به زندگی هر سه زن معنا بخشید: حتی اگر گاهی اوقات آن عشق در نوع خود پیچیده بود!
بله بلاتریکس...!
راجع به تو صحبت میکنیم!
در این جا به تاریخچه ی خواهران بلک و این که چگونه هرکدام مسیرهایی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Surin]

▪سال های اولیه سه دختر در حالی بزرگ شدند که زندگی راحتی داشتند، خاندان بلک خانواده ی کاملا ثروتمندی بود، هرچه باشد آن ها یکی از بیست و هشت خاندان جادوگریِ در اصطلاح مقدس و کاملا اصیل زاده بودند.

با این وجود ما تنها میتوانیم در مورد اینکه زندگی خانوادگی آن ها در دوران بچگی چگونه بوده، کنجکاو باشیم!

سیریوس هنگامی که شجره نامه ی خانوادگی اش را برای هری توضیح می داد، تمایلات و خواسته های ناراحت کننده ی سایر اعضای خاندان بلک را افشا کرد، مثلا یکی از عموزاده ها تلاش می کرد از طریق یک حکم وزارت خانه ای شکار ماگل ها را قانونی کند!

روشی که خانواده ی بلک برای طرد کردن هر کس که با دیدگاهایشان مخالفت میکرد، به کار می بردند برای ما روشن می کند که آن ها اصلا با محبت نبودند و خون آن فرد به اندازه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Surin]

▪بلاتریکس مرگ خوار بزرگ ترین خواهر :
بلاتریکس، همانند پدر و مادرش، با اشتیاقی نفس گیر، شیدای خون اصیل شد.
بلاتریکس از خواهران دیگرش نسبت به خانواده وفادار تر بود، در نتیجه، این او بود که به هیچ روشی قابل بازگشت به راه درست نبود.
بلاتریکس همین که توانست، به مرگ خواران پیوست.
او نه از روی عشق، بلکه به خاطر خون اصیل با رودولفس لسترنج ازدواج کرد، مردی که چیز زیادی راجع بهش نمیدانیم، با این حال او با شوقی بی رحمانه در شکنجه کردن فرانک و آلیس لانگ باتم به بلاتریکس ملحق شد.
بدون شک تنها کسی که بلاتریکس واقعا عاشقش بود، لرد ولدمورت بود.
بلاتریکس بسیار با حرارت با ولدمورت صحبت میکرد و آخرین مرگ خواری بود که در نبرد هاگوارتز دوشادوش اربابش جنگید.
این عشقی یک طرفه و ویران گر، نسبت به مردی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Surin]

▪نارسیسا، مادر فداکار : اگر بلاتریکس نسبت به شخص دیگری به جز ولدمورت علاقه داشت، آن خواهر کوچکترش بود.
(حتی در اوج جنگ جادوگری دوم هم بلاتریکس و نارسیسا یک دیگر را سیسی و بلا صدا می زدند. شکی نیست که این ها اسامی مستعاری است که در کودکی به یکدیگر داده بودند.)
نارسیسا که از دو خواهر دیگرش کوچک تر بود، بعد از فارغ التحصیل شدن از هاگوارتز ازدواجی آبرومندانه کرد و وارد یک خانواده ی اصیل زاده ی دیگر شد.
این لوسیوس مالفوی مرگ خوار بود که نارسیسا را به سمت تاریک تر دنیای جادوگری هدایت کرد. اما قابل توجهتان:

 

[Surin]

▪خود نارسیسا هرگز یک مرگ خوار نشد! هرچند که نارسیسا صمیمی ترین شخصیت نبود
(هری گاهی او را به کسی تشبیه می کرد که انگار بوی بدی به مشامش رسیده)،
یقینا یک عشق مادری شدید را نسبت به پسرش دراکو درونش پرورش داده بود.
هرچه باشد این نارسیسا بود که دلش می خواست دراکو به جای دورمسترانگ، در هاگوارتز حضور یابد تا به خانه نزدیک تر باشد و همین عشق بود که به او دل و جرات داد که به ولدمورت دروغ بگوید و در نهایت سقوط ولدمورت را رقم بزند.
نارسیسا کاملا به برتری خانواده اش ایمان داشت اما به اندازه ی کافی جسور و یا سنگ دل نبود که خودش را کاملا وقف این موضوع کند. نارسیسا در عوض به فرزند خودش وفادار بود و به عنوان یکی از فرزندان خاندان اصیل و باستانی بلک در مسیر میانه گام نهاد.