FaEzeH #A , نگارعوض زاده

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 584
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دوئل اول شروع می شود.
دوئل بین دو تن از گریفیندوری ها

شَفَــق FaEzeH #A
Negar:) نگارعوض زاده

شروع کنید.:clap:
البته قوانین رو که خوندین و می دونید نباید هم دیگر رو بکشید!:0114-nono:
فقط مبارزه کنید و همدیگر رو نکشید:happysmiley:
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
فائزه دست و پاچلفتی با آن قیافه افتضاحش وارد میدان می شود.
گویا از جنگل ممنوعه که هیچ از جنگل آمازون گریخته است :24:
با آن هیکلش شروع به پایین و بالا پریدن می کند و هر لحظه امکان دارد زمین زیر پایش ترک بردارد:yeah:
در آن نگام شروع به جویدن آدامسش با صدای بلند می کند و لبخندی بزرگ سوی تماشاچیان می زند و همه برایش دست می زنند.
اما با وجود خنگی بسیارش، کسی از وجود قدرت نهفته او خبر ندارد و شاید بر خلاف ظاهر نامرتبش موفق شود:ohno-smiley02:

در آن سوی میدان، نگار با دو وارد میدان می شود:blinksmiley:
گویا مبارزه را با مسابقه دویدن اشتباه گرفته است:ohno-smiley02:
تازه واردی که می خواهد نبرد تن به تن با فائزه را داشته باشد:blinksmiley:
خودش را آماده می کند.
اما چه کسی خواهد برد؟؟ فائزه دست و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #3
وارد میدون که شدم صدای دست و جیغ بلند شد و همه یک صدا فریاد می‌زدن:
-آهای دست وپا چلفتی، لهش کن لهش کن.
تعظیمی کردم و با نگاهی شیطون وارد شدم که عسل قلمبه مثه توپ بسکتبال پرید جلوم.
-نکشیش.
-حواسم هست باو برو اونور تو بزار باد بیاد حیف کولر خدا نباشه روشنه و تو نمیزاری من نفس بکشم؟؟
همین که وارد زمین شدم نگارو دیدم که با چشماش داشت منو می‌خورد. بچه کوچولوی تازه وارد!
با همون لبخند خبیث سمتش رفتم. منتظر بود سوت آغاز دوئل شروع بشه ولی من طبق معلوم نامردی کردم و سه تا تخم مرغو همزمان کوبوندم تو سرش.
تعجب کرده بود ولی چه میشه کرد؛ با بد کسی در افتاده.
همینطور که با تعجب نگام میکرد پلاستیک آرد رو هم خالی کردم رو سرش. با صدای بلند رو به تماشاچی‌های مُچَل گفتم:
-فائزه چیکارش می‌کنه؟؟
-کیک تخم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : شَفَــق

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
824
پسندها
3,602
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #4
دیدم نمیشه همینجوری وایسم نگاش کنم؛یه دونه از اون ماربولک پلاستیکی های خوشگلمو از توی جیبم در اوردم و خیلی زیبا انداختم روی موهای شونه نکردش.
فاعزه هم که انتظار این یه چیزو از من نداشت،شروع کرد با اون هیکل خوشگلش بالا پایین پریدن و جیغ که چه عرض کنم،داد زدن.
تماشاچیا همه با هم گفتن:
-نگار چیکارش میکنه؟مابولکیش می کنه.
و سپس از فرصت استفاده کرده و اون دندون پیر زنیه خوشگلمو که کارش قلقلک بود رو روش انداختم.
حالا فاعزه خانم کیکی کن،در حال خندیدن بود که ادم میترسید نگاش کنه.ولا!
منم اون وسط قرم گرفت.
شروع کردم انجام حرکات نمایشی.به به چه کردم!همه رو دیوونه کردم. :105:
حالا فکر کنین شما:
بدن تخم مرغی و آردی در حالا قر دادن!
بعله دیگه!ما اینیم!
 
امضا : Negar:)

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #5
هاهاها بچه جوون فک کردی!
به خودم مسلط شدمو یه چشمک به عسل زدمو تفنگ آبی پلاستیکی‌مو درآوردم. فکر نمی‌کرد بخوام با تفنگ آب بپاشم روش و صد البته خودمم چنین فکری نمی‌کنم.
-بابیدی بابیدی بابیدی بوو. دروغ گفتم منظورم همون براکیابیندو بود.
وقتی ورد بسته شدن شخص توسط طناب رو گفتم از داخل لوله‌ی تفنگم چوبمو درآوردم و به سمت نگار گرفتم.
 
امضا : شَفَــق

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
فائزه و نگار همچنان درحال مبارزه بودند و هیچ کدام خسته نمی شند.
عسل ناراحت آن ها را تماشا میکرد و گوشه ای ایستاده بود.
هر دو آنها(فئزه و نگار) بسیار زشت شده بودند و قیافه هایشان چندش برانگیز شده بود و حال جادوگران را بهم می زدنند.
با دیدن قیافه فائزه دست وپا چلفتی با آن موهای جنگلی اش و نگار تازه وارد با آن قیافه ای که فائزه برایش درست کرده بود، حالمان بهم خورد.
صدای تماشاچیان در میدان پیچیده بود.
عده بسیاری فائزه را تشویق می کردند و صدای سوت و جیغ هایشان گوش جادوگران را کر می کرد!
وعده ای دیگر نگار را تشویق می کردند.
آنها خیلی با سرعت عمل کردند اما انگار نمی دانستند که این دوئل همچنان ادامه خواهد داشت.
دوباره به جان هم پریدند و شروع به مبارز کردند.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
824
پسندها
3,602
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #7
من موهای بهم ریخته ی فاعزه رو میکشیدم و اون موهاوی منو.یعنی یه وضعی بودا!
خیلی ناگهانی الکی خودم رو زدم به بیهوشی.
تا فاعزه ولم کرد،از لای پاش رد شدم و از پشت سرش رو گرفتم و به شکلی ناگهانی شروع به قلقکش دادم.
یعنی داشت زمین رو گاز میگرفت با اون دندونای زردش.خلاصه یه وضعی بود که نپرس!
 
امضا : Negar:)

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
عسل همچنان تماشاگر این مسابقه بود و آن دو را تماشا می کرد.
فائزه که همچنان بالا و پایین می پرید و لبخندی شیطانی بر روی لبانش نشانده بود و این نشانه دهنده این بود نقشه ای شیطانی در ذهن خود دارد.
نگار با تعجب و لبخندی فائزه را تماشا می کرد و با خود می اندیشید که چه کار کند؟!
تماشاگران همچنان در حال تشویق بودند.
عده ای از تماشاگران نگار را تشویق می کردند و بیشتر آن ها فائزه را تشویق می کردند.
به هر حال فائزه از اعضای قدیمی هاگوارتز بوده و نگار تازه وارد .
همچنین فائزه بیشتر از نگار می داند و با وجود خنگی اش بیشتر می فهمد!
تماشاگران عسل را که داور این دوئل بود تشویق می کردند :
_عسل دست به کار شو! عسل دست به کار شو!!
_عسل سوتو بزن!!
تماشاگران هیجان می خواستند. و داوران خارج از گود از ریخت و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #9
دیگه وقتش شده بود نقشمو پیاده کنم. بسشه هرچی واسه خودش شیطونی کرد.
یکم فکر کردم و با همون لبخند شیطانی جاذاب به سمتش رفتم و شروع کردم گاز گرفتنش ولی نقشه ی من این نبود.
معلوم بود دردش گرفته چون صدای جیغش همه رو کر کرده بود. ازش جدا شدم و با چوبم اونو به یه وزغ پرنده تبدیل کردم. این حقه ی کثیف رو از آیلار یاد گرفته بودم. با تعجب به خودش نگاه می کرد که من سازمو درآوردم و برای شادی تماشاچیان شروع کردم ساز زدن اونم نه هر سازی.
موزیک آهنگ امشو شوشه لیپک لی لی لونه رو میزدم و عسل میخوند و نگار هم که به دلیل وردی که خونده بودم روی این آهنگ حساس بود شروع به قر دادن کرد.
با این هیکل وزغیش و سرو وضع تخم مرغیش دیدنی شده بود
کم کم منتظر سوت پایان بودم.
 
امضا : شَفَــق

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
824
پسندها
3,602
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #10
ای خدا لعنتت کنه!
حیوون کم بود؟
حالا که این طوره منم بلدم چیکار کنم.
و در یک حرکت انتهاری (خیلی خیلی ببخشیدا)ریدم روی سرش.
بعله...
حالا شاید من بازنده این دور مسابقه بشم اما کم نمیارم که!
فاعزه هم که حساس شروع کرد فحشای ناموسی دادن.بعله دیگه!من باید کرم خودم رو میریختم به هر طریقی که شده.
 
امضا : Negar:)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا