FaEzeH #A , نگارعوض زاده

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 588
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #11
این نیمچه جونور چه کاری بود کرد؟؟
-عســـــــــــــل کجایی ببینی چه بلایی سر من آورد؟
با چندش فرمی به سمت دریاچه‌ی نزدیک دویدم و خودمو یه راس پرت کردم توش که با احساس سرمای فجیعی پریدم بیرون.
از لباسام و موهام آب یخ میچکید.
آرهه؛ چه فکر خوبی. چرا که نه؟
نگار که سرش گرم بود به سمتش رفتم. لبخند مرموزی زدم و آب توی دهنمو خالی کردم روش.
نگار: عوضـــی.
-منم عاشقتم جیگرم.
و پلاستیک پر از آب یخ رو رو سرش خالی کردم و دِ برو که رفتیم.
-عســــــل الفرار! قاتل بروسلی الان میام به شونصد روش سامورایی میبافمون.
 
امضا : شَفَــق

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
824
پسندها
3,602
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #12
بی ادبــــــــــ .
یخ زدم وایــــی.
بعد از اینکه از شوک بیرون اومدم افتادم دنبالش...
حالا اون بدو من بدو...
یک دقیقه سرش رو برگردوند و همین باعث شد که پاش پیچ بخوره و به شکلی زیبا پخش زمین بشه!
منم رفتم پریدم روش و با همون حرکت قدیمی شروع کردم به قلقکش دادن.
حالا درسته روشم یکم خزه اما خب به درد بخوره.
تا تو باشی دیگه من رو خیس و یخی نکنی.
 
امضا : Negar:)

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #13
این وزغ نیم وجبی هم مگه میتونه قلقلک بده؟ واای مردم از خنده. فسقلی رو باش چه کارایی که نمیکنه!
الکی که نیس باید دست به کار شم؛ با ناخنای بلند دست چپم بالاشو گرفتمو بلندش کردم، تا 5مین دیگه شاید ورد تاثیرشو از دست بده و تبدیل به آدم شه. باید کارشو زودتر تموم کنم.
با دست چپم که آزاد بود شروع کردم قلقلک دادنش. میترسیدم فشارش بدم متلاشی شه از بس فنچ بود، نگار از خنده ریسه میرف ولی من دست از کار زشتم نکشیدم.
 
امضا : شَفَــق

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
824
پسندها
3,602
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #14
و الان من باید چیکار می کردم؟
بعله...
باید وقت رو تلف می کردم.همینجوری واس خودم داشتم میخندیدم و مثل اینکه فاعزه خانم زمان از دستش در رفته بود.پنج مین هم گذشت و من روی فاعزه تبدیل به ادم شدم.
یوهاها!همونجوری که روش بودم شروع کردم به گاز گرفتنش.و در همین حال از اون سوسک خوشگلامو در اوردم و انداختنم توی لباسش.
و حالا فاعزه در حاا جیغ جیغ کردن بود و سعی داشت سوسکو از توی لباسش در بیاره.به به!
همون اول گفتما!شاید من بازنده باشم،اما باید کرم خودم رو میریختم!
 
امضا : Negar:)

شَفَــق

عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/10/18
ارسالی‌ها
1,553
پسندها
60,091
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
20
سطح
43
 
  • #15
این دختر انگار نمی‌خواد آدم بشه؛ البته انگار آدم شده وقت ورد تموم شد متاسفانه!
-هــــی نگار؛ شهید شدن بلدی؟؟
با اینکه عسل بهم گفته بود نکشمش ولی خون جلو چشمامو گرفته بود. خودمو محکم انداختم رو زمین که باعث شد سوسکه له شه. با خشمی که از من بعید بود به سمت نگار هجوم بردم؛ این بار دیگه شوخی ندارم، باید هرطور شده بکشمش.
وقتی قیافه خشن منو دید به سمت عسل حرکت کرد که پناه بگیره ولی عسل هم با دیدن چهره‌ی برزخی من هیکل گندشو تکون داد و به سمت تماشاچیا دوید.
نگار نمیتونست کاری کنه، فقط با ترس به من نگاه میکرد و من وقتی با فاصله یک متریش رسیدم با یه حرکت هایتو تو گردنش بیهوشش کردم.
-خدابیامرزتت دخترم! تا دو روز مجبوری همینطور شهید بمونی.
 
امضا : شَفَــق

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
بعد از حمله فائزه که فک کنم دلش حوس آزبکان کرده بود.
برای نجات جانم به سمت دیگر داوران و تماشاچیان دویدم.
بعد از تماشا و داوری چنین دوئل چندش و روانی کننده ای سوتم را از جیبم بیرون کشیدم.
سوت پایان مسابقه!
صدای داوران را شنیدم که از من سوت پایان را می خواستن!
و سوت پایان این ئول را زدم و خلاص!
_اتمام دوئل

....
تشکر از فائزه و نگار عزیزم برای این دوئل!
امتیازات بررسی خواهد شد و با امتیازاتون جمع خواهد شد:)
خسته نباشین چندش ها:/
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا