Zahnarzt , Bahar#j

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 328
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دوئل دوم
بین دو تن از شخصیت های گریفیندور
بین دو هرمیون

Ailar_D Zahnarzt
Bahar#j Bahar#j

شروع کنید:thumbsupsmileyanim:
هم دیگر رو حساب نکشین و شروع کنید:happysmiley:
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
باز یک دوئل دیگر. :wizard:
تماشاگران تمام صندلی ها را پر کرده بودند و شروع به پچ پچ کرده بودند.:grlim:
صدای هلهله هایشان کل سالن را برداشته بود.
داوران در سرجاهایشان قرار گرفته بودند و منتظر شروع دوئل این دو بودند.
با اقتدار وارد میدان می شوم و در وسط قرار می گیریم.
دستی به موهایم می کشم و منتظر آمدن این دوتن می ایستم.:whistle:
از سوی راست ،
آیلار با لباس های پسرانه اش و موهایی شلخته اش وارد میدان می شود.:laughting:
با وارد شدند آیلار صدای دست و جیغ تماشاگران بلند می شود، دوستان آیلار برایش سنگ تمام گذاشته بودند و حسابی او را تشویق می کردند.
از سوی چپ،
بهار نیز با لباس های گشادی که در آن ها چاق به نظر می آمد وارد میدان شد.:laughting:
با ورود او نیز صدای دست و جیغ هوادارانش بلند شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

Ailar_D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/3/19
ارسالی‌ها
496
پسندها
12,275
امتیازها
31,474
مدال‌ها
19
سطح
19
 
  • #3
آه که چقدر منتظر این لحظه بودم؛ دوئل با بهار! افریته با لباس های گشادش چقدر حال بهم زن شده بود! دستی در موهای شلخته ام کشیدم؛ من همانند بهار نبودم که 4 ساعت به موهایم برسم، مثلا آمده بودیم تا دوئل کنیم، اینجا که مهمانی نبود.
- بهار مثل شیر می‌مونه!
صدای هوادارانش بود که تشویقش می کردند. من هم داد زدم:
- شیر پاستوریزه!
با حرف من، بین تماشا چیان غوغا به پا شد.
آه به کلی فراموش کردم که سوت زده شده. با عجله به سمت بهار چاق رفتم. برای ضربه اول نمی‌خواستم از جادو استفاده کنم؛ پس سیلی جانانه‌ای نثار صورت آرایش شده اش کردم. صدای جیغ کر کننده‌ی هوادارانم بلند شد.
صورت بهار از حرص سرخ شد. پوزخندی زدم و برایش دندان های سفیدم را به نمایش گذاشتم.
- ماشالا آرایشت آرایش نیست که؛ ایزوگام دلیجانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ailar_D

Bahar#j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/6/19
ارسالی‌ها
45
پسندها
903
امتیازها
6,403
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • #4
گفتم : اه ای آیلار . دشمن قدیمی من دلم برای دندان های سفید کج و کوله ات تنگ شده بود ! اه یه کم موهات رو شونه کن!
رفتم عقب و گفتم : بخوررررررررررر:stneaky:
و چوبم را رو به بدن پوشیده از لباس های پسرونه گرفتم و وردی خواندم : آلوهومورااااااا
از چوب کیک بیرون اومد و روی صورتش فرود آمد . هاها . آیلار چشمان سیاه هش را باز کرد و عصبانی شد...
اما ناگهان نگاهش به کیک افتاد و زباش را بیرون آورد و کیک را از صورتش لیسید !!!:roflmtao:
طرفداران آیلار گفتن : ایشششششششش !
گفتم : اره گشنشه خب!
و مو هایم را مرتب کردم!
 
آخرین ویرایش

Ailar_D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/3/19
ارسالی‌ها
496
پسندها
12,275
امتیازها
31,474
مدال‌ها
19
سطح
19
 
  • #5
جلوتر رفتم؛ نه فایده‌ای نداشت، باید از چوب دستی ام استفاده می کردم.
- لوکوموتور مورتیس!
انتظار نداشت! پاهایش بسته شدند و پا سر به زمین خورد؛ دماغش به زمین بر خورد کرد!
صدای خنده، کل سالن را فرا گرفت. دلم خنک شد. دختره‌ی پررو جای من را در هاگوارتز گرفته بود. باید می فرستادمش آزکابان تا دوباره خودم باشم و خودم!
- انتظار نداشتی نه؟
در حالی که تقلا می کرد بلند شود با حرص گفت:
- می کشمت!
- ولی کشتن خلاف قوانینه!
صدای خنده دوباره بلند شد. در میان تماشاچیان چشمم به فائزه افتاد؛ چشکی نثار چشمان هیجانیش کردم و گفتم:
- دِنسوجیو(densaugeo)
این ورد را از فائزه یاد گرفته بودم.
دندان های بهار سریع شروع به رشد کردن کردند!

پ ن: تمام ورد های استفاده شده، از ورد های واقعی داخل هری پاتر بوده است!
 
امضا : Ailar_D

Bahar#j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/6/19
ارسالی‌ها
45
پسندها
903
امتیازها
6,403
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • #6
گفتم : درمنتو
ضد طلسم ! دندان هایم به حالت عادی برگشت رفتم جلو گفتم : هی لباس زشت یکم آرایش میخوای ؟ بعد او دیوانه شد و دنبالم دوید . پشت لباس زیبای بلند را روی زمین انداختم تا پایش را روش گذاشت ان را از زیر پایش کشیدم ! او با باسن به زمین خورد و گفت : لباس لعنتی !
گفتم : عزیزم اینا مد روزه !:c1heer:
و زیر لب گفتم : وینگاردیم لدی اوسا !
ناگهان آیلار از روزمین بلند شد و به هوا رفت.
همه تماشاگران گفتند : شله شله شله ! ایول بهار!
منم داد زدم : کی اینجا هرمیونه؟
طرفدارانم گفتند : توووووووووو!:thumbsupsmileyanim:
آیلار داد میزد منو بیار پایین!!!
گفتم باید بلند بگه که او خیلی زشته!
اونم گفت : من خیلی زشتم!!:sarcastic:
چشمکی زدم و ورد باطل شد و ایلار با صورت به زمین افتاد!!!!:laughting...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ailar_D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/3/19
ارسالی‌ها
496
پسندها
12,275
امتیازها
31,474
مدال‌ها
19
سطح
19
 
  • #7
مگر زشت بودن ملاک بود؟
- *فورنان کالاس(furnunculus)
یک باره کل صورت بهار پر از جوش های چرکین شد. صدای هوراکشیدن های تماشا چین بلند شد. داد زدم:
- هرمیون جوش جوشی می خواین؟
صدای قهقه ی تماشاچیان در سالن طنین انداخت. عسل آن کنار زمین، از خنده غش کرده بود و به زمین افتاده بود. بهار دیوانه وار روی صورتش دست می کشید و جیغ می‌زد:
- اینا چیه رو صورتم؟ سریع برشون دار!
خندیدم.
- نوچ! حالا حالا ها جاش رو صورتت خوبه؛ ولی اگه بخوای می تونم یه ورد دیگه هم برات عملی کنم!
جیغ زد:
- نکن!
- خیلی جیغ می‌زنی، سرم رفت!
سپس چوب دستی ام را رو به رویش گرفتم.
- *سایلِنسیو.
آه که چقدر این بهار بی صدا را دوست داشتم. هرچه دهان باز می کرد صدایی از او خارج نمی شد!
هواداران تند و تند دست می زدند و جیغ می کشیدند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ailar_D

Bahar#j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/6/19
ارسالی‌ها
45
پسندها
903
امتیازها
6,403
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • #8
دستم را درجیبم کردم و کرم زد جوش مجیک رو بیرون آوردم و روی صورتم زدم . جوش ها فوری همراه لبخند ایلار محو شد!
دسم را بالا اوردم بالا و تو دماغی گفتم :درمنتو
چه میکنه این ضد طلسم!
چوبم را بالا اوردم و گفتم : وقتشه یکم این دوئل رو جدی کنیم :اینکارسروس !!!
ایلار طناب پیچ شد !
تماشاگران و عسل گفتند : هوووووووووو:thumbsdtown:
گفتم : اره هووووووووو .فورنوکولویوس !!!!!
دماغ ایلار بزرگ میشد!
عسل از بس خندید دهنش خشک شد!
طرفدارام فریاد میزدند : هرمیون توییییییییییییییییییییییییییییییییی!
داد زدم : شما تو قلبمین!
_ هع ایلار . ای هرمیون تقلبی حالا میخوای چیکار کنی ؟؟
 

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آیلار و بهار همچنان که مبارزه می کردند، فک می زدند!
نمی دانم فک مبارکشان خسته نمی شود اینقدر فک می زنند:/
هر دو کم نمیزاشتن و حال دیگری را به گونه خاص می گرفتند و حرص یکدیگر را در می آوردند!
فقط منتظر بودم فک مبارکشان خسته شود که غیر ممکن بود-_-
تماشاگران با نگاه هایشان از من سوت اتمام این دوئل را می خواستند.
و من هم آرام آرام دست به سوی سوتم که در جیب شلوارم بود می بردم.
و دقایقی بعد سوت اتمام این مسابقه را زدم!
_اتمام دوئل!


.......
از بهار و آیلار عزیزم تشکر می کنم:)
دمتون گرم!

پ.نوشت: دیگر هاگوارتزی ها چرا شرکت نمی کنید؟؟
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا