عاشقانه‌ها عاشقانه‌های عظیمه ایرانپور

[ASaLi_Nh8ay]

گاه گاهی از مسیر زندگی بیرون برو
زیر یک سایه بیاسا رو به دنیای خیال
آه اگر از مرزهای واقعیت رد شوی
می رسی آخر به شهر دیدنی های محال​

 

[ASaLi_Nh8ay]

سلام آبی ترین رویا،جوابم میدهی آیا؟
ببین افتاده برخاکم،نگاهم میکنی دریا؟
به خاطر داری ان شب را، نگاهم مرده بود انگار
به چشمم نور پاشیدی،شدم بیناترین بینا​

 

[ASaLi_Nh8ay]

اموخت به من استاد،اعجاز پریدن را
هم شور غزل گفتن، هم خوب شنیدن را
من گمشده ای بودم در پشت هزاران راه
هر لحظه برایم گفت اسرار رسیدن را​

 

[ASaLi_Nh8ay]

در زیر تگرگ غم چترش به سرم وا شد
در کوچه ی تنهایی یک همهمه برپا شد
یک شعله ی ایمان را ارام به دستم داد
ان برف و یخ سرما تبدیل به گرما شد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

او شست نگاهم را با اب شکیبایی
چشمان به رنگ خون ابی شد و دریایی
یک جور دگر دیدم بازیچه ی دنیا را
انگار سرابی بود در عین فریبایی​

 

[ASaLi_Nh8ay]

استاد به من اموخت مرداب نبودن را
از اینه ی قلبم زنگار زدودن را
او گفت که روحت را پرواز بده هرجا
از کل جهان بشنو اسرار سرودن را​

 

[ASaLi_Nh8ay]

از دیدن تو؛ غم شد مهمان دل مادر
ای اشک نشو جاری، بر گونه ی من دیگر
باید بروی امشب از خانه ی چشمانم
دلخور نشو از دستم،از تلخی من بگذر​

 

[ASaLi_Nh8ay]

با خدا گفتم: زمین تنها شده
آسمان دور از غم دنیا شده
زنده بودن رفته از یاد درخت
این زمستان هم چه بی پروا شده​

 

[ASaLi_Nh8ay]

آنقَدَر خسته شده دل که فقط می بارد
آسمان هم نفسش بغض عجیبی دارد

زارع پیر که درد از دل او می ریزد
بعد از این بغض زمان را به زمین می کارد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

آسمان واژه هایت بوی باران میدهد
خاک احساس مرا شوق فراوان میدهد

مرده ای آرام بودم در مسیر زندگی
لحظه ای عطر عبورت مرده را جان میدهد​