متون تاپیک جامع داستان کوتاه‌های انگلیسی

  • نویسنده موضوع Redemption
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 221
  • بازدیدها 28,658
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #161
داستان جوجه اردک زشت را به زبان انگلیسی و با روایت آقای ملوین هیز گوش بدهید.
نکته اول:
ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.
نکته دوم:
این داستان را میتوانید در اپلیکیشن اندرویدی زبانشناس (پکیج داستان های کودکانه)، به همراه امکانات جانبی بسیار خوب آن بخوانید.
=================
فایل صوتی داستان:
[IMG alt="دانلود فایل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #162
سلام. نمی‌دونم متوجه شدی یا نه، ولی کبوتر کثیفه. بنابراین من می‌تونم ازت کمک بگیرم، برای اینکه کبوتر نیاز به حمام داره. خوب این یه موضوعیه که هر کسی نظر خودش رو داره.
عجب جوکی! من واقعا به حمام نیاز ندارم. ماه قبل حموم کردم. فکر کنم ماه قبل بود. “تمیز یا کثیف،” اینها همش کلمه‌ان. درسته؟! من احساس تمیزی می‌کنم. شاید “تو” به حموم رفتن احتیاج داری! آره… آخرین باری که به حموم رفتی کی بود؟
خوب، همین اواخر بود.
زندگی خیلی کوتاهه، چرا باید با چیزهایی مثل حموم رفتن که مهم نیست، هدر بره؟!
چه بویی داره میاد؟
به نظر من که بویی نمیاد. حتی اگر هم بویی بیاد، یه بوی خیلی طبیعی برای یه کبوتره. می‌دونی تو بعضی جاها حموم کردن خیلی کار زشتیه. همه‌ی اون مگس‌هایی هم که اطراف من وزوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #163
جک از دوشیدن شیر گاوشان خسته شده است. بنابراین تصمیم می‌گیرد که در بازار آن را بفروشد. در راه بازار دست‌فروشی وی را می‌بیند و جک را متقاعد می‌کند که گاو را به تعدادی لوبیای جادویی بفروشد. جک قبول می‌کند اما وقتی برمی‌گردد،مادرش عصبانی می‌شود و لوبیاها را از پنجره‌ی اتاق به بیرون پرت می‌کند. اما فردای آن روز …
نکته اول:
ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.
نکته دوم:
این داستان را میتوانید در اپلیکیشن اندرویدی زبانشناس (پکیج داستان های کودکانه)، به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #164

sleep.jpg



مردی ویتنامی به نام تای نگوک در سال 1973 تب کرد و از آن زمان به بعد نخوابیده است. انتظار می رود موتور زندگی اش از کار افتاده باشد، اما خودش ادعا می کند که قوی تر شده است. او کشاورز است و برای گذران زندگی خانواده اش از انجام کارهای جسمی هیچ اِبایی ندارد. او حتی چند شب را به انجام کار اضافی در مزرعه می گذراند.

دانشمندان روی نگوک مطالعه نکرده اند، بنابراین داستان او را نباید زیاد جدی گرفت. بعضی ها فکر می کنند افراد مبتلا به بی خوابی شدید ممکن است چرتهای بسیار کوتاه در طول روز را به اشتباه استراحت تلقی کنند.

با اینکه نگوک می گوید کاملا سالم است، بسیاری از ما به کم خوابی مبتلا هستیم. در سال 1942،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #165
در مطلب کوتاه این هفته با معجزاتی که خواب برای انسان ها فراهم می کند آشنا می شویم. آیا خواب جان مردم را نجات می دهد؟

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:
فایل صوتی داستان با سرعت نرمال:


دانلود فایل صوتی



متن انگلیسی داستان:

Black Man Befriends...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #166
مجموعه: داستانهای خواندنی



داستان انگلیسی, داستان انگلیسی با ترجمه
داستان کوتاه انگلیسی


cowboy

A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolenHe went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling. “Which one of you...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • #167


در این مطلب از سایت کوکا چند داستان کوتاه زیبا و آموزنده انگلیسی همراه با معنی فارسی برای کودکان و نوجوانان و همچنین مبتدیان گردآوری کرده ایم که امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید.

داستان های کوتاه انگلیسی برای مبتدیان و کودکان
داستان های کوتاه انگلیسی برای مبتدیان و کودکان
داستان آموزنده اول
The lump of gold

Paul was a very rich man, but he never spent any of his money

He was scared that someone would steal it

He pretended to be poor and wore dirty old clothes

People laughed at him, but he didn’t...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • #168
Mountain Story

"A son and his father were walking on the mountains.

Suddenly, his son falls, hurts himself and screams: "AAAhhhhhhhhhhh!!!"

To his surprise, he hears the voice repeating, somewhere in the mountain: "AAAhhhhhhhhhhh!!!"

Curious, he yells: "Who are you?"

He receives the answer: "Who are you?"

And then he screams to the mountain: "I admire you!"

The voice answers: "I admire you!"

Angered at the response, he screams: "Coward!"

He receives the answer: "Coward!"

He looks to his father and asks: "What's going on?"

The father smiles and says: "My son, pay attention."

Again the man screams: "You are a champion!"

The voice answers: "You are a champion!"

The boy is...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • #169
داستان عشق بدون شرط Unconditional Love


Unconditional Love


A story is told about a soldier who was finally coming home after having fought in Vietnam. He called his parents from San Francisco. "Mom and Dad, I'm coming home, but I've a favor to ask. I have a friend I'd like to bring home with me." "Sure," they replied, "we'd love to meet him." "There's something you should know" the son continued, "he was hurt pretty badly in the fighting. He stepped on a landmine and lost an arm and a leg. He has no where else to go, and I want him to come live with us." "I'm sorry to hear that, son. Maybe we can help him find somewhere to live." "No, Mom and Dad, I want him to...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • #170
مادر و دختر



One summer day, when tourists were lining up to enter a stately house, an old gentleman whispered to the person behind him, “Take a look at the little fellow in front of me with the poodle cut and the blue jeans. Is it a boy or a girl!?” “It’s a girl,” came the angry answer. “I ought to know. She’s my daughter.” “Forgive me, sir!” apologized the old fellow. “I never dreamed you were her father.” “I’m not,” said the parent with blue jeans. “I’m her mother!”



یک روز تابستانی، وقتی جهانگردان برای وارد شدن به یک خانه با شکوه صف کشیده بودند، یک آقای مسن به آرامی به نفر پشت سر خود گفت: «یک نگاه به کودکی که جلوی من ایستاده و موهایش را مثل سگ های پشمالو آرایش کرده و شلوار جین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا