شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 9,756
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #111
عاقلی بودم به عشق یار دیوانه شدم
آشنائی یافتم ازخویش بیگانه شدم

رشتهٔ شمع وجودم آتش عشقش بسوخت
عارفانه با خبر از ذوق پروانه شدم

آمدم رندانه در کوی خرابات مغان
جام می را نوش کردم باز مستانه شدم

مدتی با زاهدان در زاویه بودم مقیم
چون ندیدم حاصلی دیگر به میخانه شدم

راز جانانه اگر جوئی بجو از جان من
زان که جان کردم فدا همراز جانانه شدم

خم می را سر گشودم جام می دارم به دست
توبه را بشکستم و در بند پیمانه شدم

چشم م**س.ت نعمت الله در نظر دارم مدام
عیب من کم کن اگر سرمست و دیوانه شدم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #112
تقدیر من این است ڪه با درد

بـــسازم از این دل نامـــرد دلی

مــرد بسازم انگــار قرار است کــه

مــن داغ دلــم را با گریـــه ی

چشمان خــودم ســــــرد بسازم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #113
حتما کسی را تازگی ها در نظر داری
لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری

دیگر سراغی از دل تنگم نمی گیری
با اینکه از حال پریشانم خبر داری

بی طاقتی این روزها جایی دلت گیر است
بو برده ام از شهر من قصد سفر داری

بو برده ام از عطر مشکوک تنت شب ها
جایی دگر عشقی دگر یاری دگر داری

سردی زمستانی در این گرمای تابستان
لب های بی رنگ و نگاهی بی ثمر داری

آهسته گفتی: دوستت دارم و از لحنت
معلوم شد از من کسی را دوست تر داری
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #114
ای عشق بیا دوباره فریاد شویم
از این همه غم دوباره آزاد شویم

یک بوسه و یک جام در آغوش سحر
برداشته و در دل شب شاد شویم

از ناله و از اشک به جایی نرسیم
کاری بکنیم دوباره آباد شویم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #115
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم

آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم

از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم

روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم

از دل تو در دل من نکته‌هاست
وه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #116
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی… ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #117
اشک مـــــیریزم گوشــــــه اتاقم

خاطراتـــــت باز امده ســــراغم

هر روز میـــــگم بسه تـــــمومه

فرداش همــــــونه ک همــــــونه
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #118
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام
بی قرار تو و چشمان خمارت شده ام

خبرت هست دلم م**س.ت حضور تو شده
عاشق و شیفته ی زنگ صدایت شده ام

خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام

خط به خط زنده گی ام پر شده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #119
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #120
سفر بهانه دیدار و آشنایی ماست
از این به بعد «سفر» مقصد نهایی ماست

در ابروان من و گیسوان تو گرهی‌ست
گمان مبر که زمان گره گشایی ماست

خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است
همین بهانه آغاز بی وفایی ماست

زمانه غیر زبان قفس نمی‌داند
بمان که «پرنزدن» حیله رهایی ماست

به روز وصل چه دلبسته‌ای؟ که مثل دو خط
به هم رسیدن ما نقطه جدایی ماست

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می‌گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می‌گیرد

من از خوش باوری در پیله خود فکر می‌کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می‌گیرد

به روی ما به شرط بندگی در می‌گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می‌گیرد

چرا ای مرگ می‌خندی؟ نه می‌خوانی، نه می‌بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می‌گیرد

ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا