شعرکده جویباری از احساسات .

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

من سر بنهم در رهت ای کان کرم

کامروز از تو ای صنم م**س.ت ترم

سوگند خورم و گر تو باور نکنی

سوگند چرا خورم چرا می نخورم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

آمدم در عمق چشمانت
تماشایت کنم

با نگاهی عاشقانه
بلکه شیدایت کنم

گم شدم درعمق
چشمان سیاهت ، ناگهان

مثل بیت مثنوی
باید که معنایت کنم‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ای زلیخا یوسف چاهت منم
کشتهٔ آن صورت ماهت منم

ای زلیخا لحظه ای بنگر مرا
عابری تن تشنه درراهت منم

من کنارت حس شادی میکنم
عاشق لبخند گه گاهت منم

ای زلیخا م**س.ت آغوشت شدم
بردهٔ آن قلب چون شاهت منم

کشته من را ای زلیخا عشق تو
آنکه مرد از تلخی آهت منم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

شده عشقت به كسےبيشتراز حدباشد
هرچه خوبےبكني بادلتوبدباشد

توبه ايمان برسےاينكه كسےجزاونيست
اوبه عكس توبه هر چيزمرددباشد

تو به هردربزنےتا كه بدست آوريش
وجوابش به تويك عمرفقط ردباشد

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

به چشم تو در این دنیا زیادم


چو شمعی در مسیر تند بادم


نگو فردا تو می آیی که دیگر


من ازاین وعده ها بی اعتمادم

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دیوونه دلم
قدر عشقتو میدونه دلم
حالا که با منی آرومه دلم
به عشقت دل سپردم
چه عشق بی نظیری
تو این هوای آدم
که از یادم نمیری
بهت دل بستم آسون
به اون چشمای زیبات
تو زیبایی که دنیا
شده غرق تماشا
برام جون و تنی عمری
نفس میدی به قلبم
تویی عشقم گلم جون و دلم
آرومه قلبم
مثل ماهی و همراهی
هر راهی که میرم
تویی جونم نمیتونم
بمونم بی تو یکدم

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

چہ دنیاےغریبےدارے اےدل
چہ اندوه عجیبےدارےاےدل

گمان ڪردم
ڪہ شادےدرڪمین است

چہ بخت بےنصیبےدارے اےدل
شڪستےوصدایت در نیامد

عجب روح نجیبے دارےاےدل

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

زنــدگــے ڪــهنــه دروغــے بــیــش نــیــســتــ
هیــچ ڪــس راضــے زحــال خــویــش نــیــســتــ

زنــدگــے انــدوه وحــســرت خــوردن اســتــ
جــان شــیــریــن را بــه مــســلــخ بــردن اســتــ

زنــدگــے جــولــانــگــه درد و غــم اســتــ
ڪــوره راهے انــتــهایــش مــبــهم اســتــ

زنــدگــے ســرشــار از نــاگــفــتــنــے ســتــ
ڪــس نــمــيدانــد چــه روزے رفــتــنــے ســتــ

زنــدگــے حــرمــان مــا را مــشــتــرے ســتــ
بــغــض آدم در گــلــویــش بــســتــرے ســتــ

زنــدگــے تــڪــرار تــلــخ بــردگــے ســتــ
ایــن همــان مــرگــســتــ،نــامشــزنــدگــے ســتــ

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

در عشق نمی‌دانم
درمانِ دلِ خویش

خواهم که کنم صبر
ولی دست رَسَم نیست

خواهم که به شادی
نفسی با تو برآرم

از تنگ دلی جانا،
جای نفسم نیست..

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دلا اين زندگي جز يک سفر نيست.....
گذرگاه است و راهش بي خطر نيست

چو خواهي با صفا باشي و صادق.....
به جز راه خدا راهي دگر نيست.....

غم بيچارگان خوردن مهم است .....
دلي از خود نيازردن مهم است.....

چه مدت زندگي کردن مهم نيست..
چگونه زندگي کردن مهم است......

عيوب خويش را ديدن مهم است....
خطا باشد ز مردم عيب جويي......

خطاي خلق بخشيدن مهم است...
دلا درد آشنا بودن مهم است....