متون و دلنوشته‌ها [=عآقآیِ قآضی..!

[زاده ی آتش]

+آقای قاضی دورش بگردم که خوب دورم زد

 

[زاده ی آتش]

+خیلی میترسم
آقای قاضی :چرا؟
+چون از ته دل خوشحالم.اینجور خوشحالی ترسناک است!
آقای قاضی:آخه چرا؟
+وقتی ادم اینجور خوشحال باشد،سرنوشت اماده است که چیزی را از ادم بگیرد.

:(:

 

[NASTrr]

+چرا کشتیش؟!
_متاسفانه آقای قاضی امروزه ما با پدیده‌ای رو به رو هستیم که تو صورتمون نگاه میکنه شب ‌بخیر میگه و تا ساعتها بعد آنلاینه:))))
+آزادی

 

[NASTrr]

آقای قاضی
ولی یکی از خوبیای قرنطینم اینه که مجبور نیستیم هرروز ریخت یسریارو ببینیم

 

[NASTrr]

‏+ چرا کشتیش؟!
_رفته بود ، ولی خاطره هاشو جا گذاشته بود آقای قاضی ☹️

 

[NASTrr]

+چرا کشتیش؟!
_آقای قاضی نميدونم چه مقاومتيه كه بهش ميگفتم من تورو خوب ميشناسم ولی بايد حتما در جواب میگفت نه تو هنو منو نشناختی
+دیگه انشاا‌.. آخرین قتل ۹۸ت هست؟!

 

[NASTrr]

+چرا کشتیش؟!
_آقای قاصی ‏طرف چون فامیلیش زمینی بود اسم بچه شو گذاشته مائده که بشه اسم کتاب معروف آندره ژید حالا اگه فامیلی من زمینی بود خانوادم اسممو میذاشتن سیب
+خخخ

 

[NASTrr]

‏+چرا کشتیش؟!
‏_آقای قاضی بعد هر صفتی پسوند "کی بودی تو" اضافه میکرد

 

[NASTrr]

+چرا کشتیش؟!
_آقای قاضی بعد از کات جوری خوشگل شد ک آدمو به گوه خوردن انداخته بود واسه کات کردن باهاش
+اوه

 

[NASTrr]

‏+چرا کشتیش؟!
_آقای قاضی به من گفت چاق
+خب مگه چاق نیستی؟
_نه آقای قاضی من کُپل استخون دُرشتم همین :(