دلنوشته سلامتی کسی که... | Aeden_Aiden_V_2302 کاربر انجمن یک رمان

[qrazi laver]

نام دلنوشته: سلامتی کسی که...
نام نویسنده: (Arezoo_M)
ویراستار: Its_you
***
مقدمه:
سلامتی رفیقی که به خاطر ناراحتی رفیقش، دست به خودکشی می‌زنه؛ نه این‌که بیشتر ناراحتش کنه.
​

 

[ASaLi_Nh8ay]

" به نام ایزد منان "
هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 15 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

همچنین پس از گذشت 30پست از دلنوشته تان قادر هستید در تاپیک زیر درخواست جلد بدهید...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ کَسی کِه بِه خاطِر عِشقِش، حاضِره اَز هَمِه چیش بِگذَرِه تا بِه عِشقِش بِرِسِه؛ حَتی اَگه اون چیز، جونِش باشِه...

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ مَن کِه نامَردی نَکَردَم؛
وَلی نامَردی دیدَم، تا دِلِت بِخواد...

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ هَمه بَدا کِه با غُرورَم بازی کَردَن؛
وَلی مَن،
حَتی آخَ هم نَگُفتَم؛ چُون خُودِشون رو کامِلا بِه مَن نِشون دادَن...

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ کَسی کِه بِه رَفیقِش کُمَک کَرد؛
حَتی بِه رَفیقِشَم نگُفت اون کُمَک کَردِه...

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ پِسَری کِه...
وَقتی بَد لَباس پوشیدی، جوری نِگات کُنه که هَمون‌جا راهتو کَج کُنی بِری خُونهِ...
وَقتی میاد می‌بینهِ ساعَت1 انلاینی، بِگه: «دَه دَقیقهِ فُرصَت داری تو جات خواب باشی!»
خودِشَم off میشه.
وَقتی فُحش میدی و اَخم می‌کُنی یِه جوری دَستِتُو فِشار بِده، تا یِک‌سال فُحش نَدی.
وَقتی می‌بینهِ با دوستات خیابونی،
زَنگ بِزَنه بِگه: «سَمتِ چَپِتو بِبین! دیدی؟ خدافِظی کُن، بدو بیا!»
سَلامَتیِ پِسَری کِه نِمیشهِ رو حَرفِش حَرف زَد....

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ دُختَری کِه
می‌بینهِ داری تیپ می‌زَنی، بِگهِ:
«نَه اینجوری تیپ نَزَن، بِهت نِمیاد.»
وَقتی داری مُدل مو می‌دی، بگه:
«مُوهات رو بالا بِزَن این‌جوری بِهت نِمیاد.»
بِبین آق پِسَر، اون دُختَر دُوسِت دارهِ کِه میگهِ تیپ نَزَن تو چِشم نَری!
مُوهات و بالا بِزَن تا فُرمِ صورَتِت دیدهِ نَشهِ.
این و بِدون هَمیشهِ علَاقهِ اِلزاماً اَز طَرَف جِنس شُما نیست.

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ زِندِگی کِه پُشت کَرد بِهِم و رَفت.
آخهِ چِه صیغه‌ایهِ؟ تُو هَم مَنو وِل کُن بُرو!
هَمِه رَفتَن، تو هَم روشون.

 

[qrazi laver]

سَلامَتیِ بامَراما؛
کِه هَرچی اَزَشون بِگَم، کَم گُفتَم...