همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

فرنوش گل محمدی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/7/19
ارسالی‌ها
7
پسندها
56
امتیازها
83
سن
26
سطح
0
 
  • #71
و پاییز
همان دخترک مریض احوالیست
که حرف های ناگفته انباشته شده اش،
ته گلویش،
چرک کرده !

(فرنوش گل محمدی)
 
امضا : فرنوش گل محمدی

-No Voice

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,251
پسندها
66,863
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
20
سطح
43
 
  • #72
متهم"

غمزه میا ای یار من
ای سبزه دلشاد من
چشمان من را بسته ای
ایمان من را شسته ای
بس نیست این ساز و دهل؟
بس نیست این چشمان پر؟
بر من مبند این در را
این کوچه و این باغ را
بر من مده این می را
این دار و این اویز را
با دست خود تیغم مزن
با تیغ سرخ رگ را مزن
با اشک‌خود بر گردن این متهم
ساطور مزن ای یار من!

~yäs
 
امضا : -No Voice

-No Voice

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,251
پسندها
66,863
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
20
سطح
43
 
  • #73
"عروسک گردان"

چشم ببند بر پرده این روزگار
تا نبیند گنه از ایندگان
تا تا نسوزی ز درد این جهان
ک بر افروخت بدتر از چوب زغال
گر بود بالا تر از رنگ‌زغال
ب یقین بودش روشن تر از رنگ جهان
این جهان ان نیست که امد بهر ما
این مکان ان است ک ابلیس می سازد ز ما
انچه نهانش کرده بودند اشکارش ساختیم
فایده ای نیست دگر این زیر و رو کشیدن ها ز ما
نسل ما نسل خطا در خفا کردن نیست
نسل ما گیمر ماهر رو بازی کردن های ماست
حال سوال اینجاست که گرداننده ی این عروسک ها کیست؟
که چنین گرداند که جهان این چنین به کامش گردید.

~yäs
 
امضا : -No Voice

-No Voice

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,251
پسندها
66,863
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
20
سطح
43
 
  • #74
"محرم"

می‌رسد ماه محرم، ماه غم
می‌رسد شب‌های شب بیدار ز غم
می‌رسد روز‌های مشکی پوشِ غم
می‌رسد خورشید رو برده ز غم
خیمه‌ها آتش گرفته یک طرف...
سرهای بر باد رفته، یک طرف!
آن طرف زینب هویدا می‌کند...
این طرف ام‌کلثوم خاک بر سر می‌کند!
آخ امان از گوش‌های دخترش...
آخ امان از ضرب‌های دشمنش!
دل شکسته خیره‌ی میدان شده...
باز هم فاطمه دست به پهلو ها شده!
می‌رسد دنیا به حال امروزش...
حیف که از یاد می‌برد آن اشک و خون دیروزش!
اوج درد مردمان در هیت‌ها، هی‌هات است!
بازوهای قنبل شده آخ عجب هی‌هات است!
موهای پریشان و بزک‌های روی صور...
اوج همدردی دخترهای کور!
آن طرف ایها الناس خاک بر سر می‌کنند...
ضمن عرض تسلیت قیمه‌ها جم می‌کنند!
آخ امان از قیمه‌های پر نخور!
آخ امان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

-No Voice

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/6/19
ارسالی‌ها
1,251
پسندها
66,863
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
20
سطح
43
 
  • #75
"روز کودک"

روز کودک، روز کودک زیستی‌ست
روز کودک، روز شاداندیشی‌ست
روز کودک، کوکانه پر گشا
اندک اندک بر فراز اسمان ها پر گشا
سمبل آزادی و شادی بشو
مظهر جنگ و ناآرامی مشو
روز کودک بر فراز اسمان
بگذر از همسنگران کودکان
روز کودک، روز دست دوستی‌ست
روز کودک، روز مهر و آشتی‌ست
روز کودک با تمام عشق و شور
اندکی یادم کن ای هم رنگ و بور
روز کودک را تو هر سال دیده ای
با تمام عشق و شور هم زیسته ای
گرچه من هر سال جنگ را دیده ام
اما من با عشق و شور جنگیده ام
خنده بر ل**ب، بو*س*ه زد بر صورتت
نرم ونازک همچو دست کوچکت
خنده بر ل**ب تیر کشید بر پیکرم
سخت و محکم پا بزد بر پیکرم
روز کودک روز توست هم سن من
روز کودک را ندیده تا به حال چشمان من
روز کودک خنده از یادت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Regina

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
21/8/19
ارسالی‌ها
1,866
پسندها
75,365
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
سطح
43
 
  • محروم
  • #76
« ابری در مه»

دود در چشمان است
تو در آن سوی همان برج بلند
که از اين زاويه چون خورشيدی
پشت ابری از مه پنهان است
بشناسی همه را در اين شهر
شهر ما گمشده است
ليک من ماندم و تو،تنهاييم
شهر ما نا پيداست
مردم از شهر فراری
من و تو عاشق اين شهر و دياريم
بمانيم؟نمانيم؟چ کنيم ما در اين شهر؟
شهر متروک و مخوف است ولی
سايه ام هست،سايه ات هست
ترس،تاريکی را می بلعد
مانده ايم،من و تو و تنهايی
شهر شلوغ است انگار
کوشش مردم را می شنوم
بازگشت آنها،ترس را می بلعد
تو همان ماهی قرمز که ز دست صياد
گاه از حوض روی تا دريا
گاه درياست ز دستت بی تاب
با تو ام ای مهتاب
تو همان ماه بلندی که به دستم نرسی
که به تو من نرسم
تو همان ميوه ی ممنوعه ی آدم هستی
نتوانم ز تو من دل بکنم
نتوانم ز تو من چشم بپوشم،هرگز !
با تو ام ماه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Regina

qrazi laver

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
27/8/19
ارسالی‌ها
1,030
پسندها
8,010
امتیازها
28,673
مدال‌ها
3
سن
19
سطح
0
 
  • محروم
  • #77
(درد)
خدااام.
درد دارم.
کی میتونه آرومم کنه؟!
چی میتونه آرومم کنه؟!
درمونم کیه؟!
درمونم چیه؟!
خدا؟
کمکم کن.
 
امضا : qrazi laver

Darya Asemani

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
9/6/19
ارسالی‌ها
24
پسندها
493
امتیازها
2,678
سطح
0
 
  • #78
خورشید در خواب است، ابرها بیدارند
باران میبارد، پنجره‌ها گریان‌اند
باران میخواند، گلها سیرابند
باران میبارد، آسمان دلگیر است
باران میرقصد، خورشید بیدار شد
ابر، غم‌دار شد
آسمان،غمخوار شد
باران میبارد، آسمان هم آبی‌ست
باران میبارد، خورشید بیدار است
باران میبارد، کمان هفت رنگ است
میخندد،میبالد،میتابد
و درآن هلهله‌ی شادی‌ها
باران بیمار است، باران بغض دارد
در دلش غصه‌ی دنیا دارد، باران می‌نالد
قطره‌ای چند بر روی کمان می‌لغزد ، می‌سوزد، می‌خشکد
و درآن نزدیکی، که کسی شاهد نیست
باران می‌میرد، می‌میرد، می‌میرد
 
امضا : Darya Asemani

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,324
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #79
مبتلا

به تو که مبتلا شدم
دل شیر پیدا کردم
زنانه پای عشق ایستادم
و مردانه از تو و غرورم دفاع کردم
هیچ چیز و هیچکس را
مانعی بر سر راهم ندیدم
و هیچ سخن سردی از جانب تو
و یا از جانب دیگران
مرا از تو و عشق آتشین تو
دور و سرد نکرد
مردانه در این مبارزه جنگیدم
مبارزه ای که حریفانش
ایمان و عقل و احساسم بود
زنانه عاشق شدن؛
درد دارد
دردی به بزرگی تمام حسرتهایی
که در دل یک زن
کوه میشود
کوهی که هیچگاه به چشم
نمی آید
در برابر این همه زنانگی های بی پایان
مردانگی را یادآور شدم
و تنها یک حسرت
داغ بر دلم نهاد
اینکه صدایت کنم
و تو عاشقانه بگویی جانم
مرا صدا زدی زندگیم؟
ولی نمیدانستم
مردها که دل می بازند
ترسو میشوند
و از سایه ی خودشان نیز می گریزند
و این است
فرق بین عشق یک زن
که زنانه پای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : زینب میشی

G.ASADI

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/4/20
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
41,118
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
سطح
38
 
  • #80
لحظه ها در زندگی دریا شوند*** هر گلی تنها به سان باغ نیست
در بیابان قطره ای دریا شود *** مهربانی ز نقش انسان نیست
راز ها در گنجه ای دریا شوند*** سر و اسرار ز فرد انسان نیست
ادب المرء، فی اللسان گویا شود*** شعر و اشعار ز روح انسان نیست
G.ASADI asadi.kia
 
آخرین ویرایش
امضا : G.ASADI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 1)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا