همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #41
اطراف همین کلبه ی کودکی پرسه میزنم
به چشمه سلام دادم
روی درخت کهن سال صنوبر رابوسیدم
خوش وبشی باعلفهای تازه کردم
برای بابونه ها تبسمی هدیه آوردم
دست دادم با غوکان همسایگی برکه
برای قاصدکان به تواضع سر خم کردم
امانتی ستاره را به تمشکها رساندم
دلتنگ بوته های گلسرخ
به آغوشم کشیدنداز سر ذوق
دست بید روی سرم به نوازش
چشم بستم به لطف
گوش میسپارم به گویش دارکوب .....
می آیی لی لی کنان
«باز باران باترانه »
را آواز کنیم
اینجا نسیم نم نم بارانی میوزد

برگرفته از پیغام های محرمانه....
 
امضا : مسیحه

Deniz78

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #42
شاد باید بود
طوری دیگر باید زیست
در هیاهوی سختی های زندگی
غم هارا طوری دیگر باید دید

به قلم Denjz78
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #43
من امده ام تا حوایت باشم ادم
تو امده ای تا ادم باشی ادم
در زمینی که در ان ادمیت نیست
تو چگونه میخواهی ادم باشی ادم
زمینمان بی عشق است اماا
من اگر حوایم....حوا
عشق را یاد تو خواهم داد ادم
سرگذشت منو تو از ازل همین بوده است
ادم تا ابد عاشق حوا بوده است

به قلم Deniz78
 
امضا : Deniz78

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • #44
*گناه کن*

مرا بُکُش به دست من
به خون من قیام کن

اگر که من گناهتم
به خاطرم گناه کن

بدان که این مبارزه
میان عقل و آرزوست

مرا رها کن از غمت
رها کن و ثواب کن

نِگَه کنم به آتشت
که دودمان من بسوخت

اسیر کن بِبِر مرا
به جرمم اعتراف کن

نمی رسم به وصل تو
عقیق کم نظیر من

بگو که اشتباهتم
دوباره اشتباه کن

به قلم فائزه حاجی حسینی
اشعار تا شیدایی
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • #45
*رفت ومرا شاعر کرد!*

آه از او،رفت و مرا شاعر کرد
آتشی در دل من دایر کرد

چه کنم این بت کفر آور را؟
برزخی بین من وخالق من حایل کرد

همچنان سوزِ دلم هست گواه زخمم
عقل و دل را همه از جسم وتنم زایل کرد

آنچنان فکر و دل و روح به او مشغولند
به گمانم که خدا عشق به من نائل کرد

می روم بی هدف این جاده ی بی پایان را
کاش می شد سندِ قلب مرا باطل کرد!

به قلم فائزه حاجی حسینی
اشعار تا شیدایی
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • #46
*سنگ صبور*

چقدر تورو قسم بدم
بگم اذیتم نکن

بسه دیگه خسته شدم
اینقدر ازم دوری نکن

چقدر بگم گوش نکنی
عاشق شدم دوباره من

دیگه چقدر بازی داری
با دل بیچاره ی من

باشه توهم هُلم بده
به اوج بی مرامیا

باشه منم عادت دارم
به بعضی بی محلیا

چی مونده از من تو بگو
فقط یه جسم بی عبور

کجا برم که نباشی
مرهم من،سنگ صبور...

به قلم فائزه حاجی حسینی
مجموعه اشعار تا شیدایی
 
امضا : Faezeh.H

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,324
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #47
چرا با عشق نبود؟
زندگی خوب اندک، بد که نبود!
ساده بود بی غم و تشویش نبود
گر چه دل تنگ ولی اهل تقلب که نبود!
چرا این زندگی با عشق نبود؟!

سهم ما گاه غم و گه دلمان افسرده
دست و پامان به کار و گهی پاها خسته
نشدیم شاد به لبخند و گهی دل مرده
دلمان گه چو شیشه گهی بشکسته
چرا این زندگی با عشق نبود!

خاطرامان گهی با عشق قدیم بود، نبود؟!
هر کدام او به خاطر نهان داشته دل با او بود
غافل از هم زندگی رفت به تنهایی
و حسرت ز ما دور نبود
چرا این زندگی با عشق نبود!

حال که عمر رفت و به پیری رسیدیم هر دو
نچشیدیم ز این زندگی طعمی هر دو
همه ی عمر تلف شد به چرا و با دو
چرا این زندگی با عشق نبود؟

زینب میشی. عبور سایه ها
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,324
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #48
سنگ دل

دوست دارم شکفد سنگ دل با دانه ای
سنگِ خارا چه به آه و ناله ای!

گر شکافد سینه ام با گل عشق
می زنم بر پای آن گل بوسه ای

بیقرارم بیقرار آشفته و حیرانِ او
کِی زند دل بی او به زلفش شانه ای

گر شده سنگی چرا دل یاد اوست؟
شیشه دل گوهر و سنگ ندارد مایه ای

گر چه کابوس است مرا بی او ولی
ای دلِ شیشه تو سنگ یا دیوانه ای؟

زینب میشی. عبور سایه ها
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,324
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #49
پدر

تو پر از کینه و آه از یاد پدر
من پر از بغض و اشک از کوچ پدر

تو پر از خاطره ی سرد و سیاه
من پر از وسوسه ی دست فداکار پدر

تو پر از دردی و فریاد ز شلاق پدر
من پر از خاطره ی لبخند آرام پدر

تو پر از سرمای هر کینه ی تلخ
من پر از درد ز اندوه شبِ سرد پدر

تو پر از کار و پر از درد ز هر چوب پدر
من دلم گرم به آن آتش افروخته ی دست پدر

تو پر از خاطره ی خشم و غضب های پدر
من پر از غصه ی تب دار و پریشان پدر

تو پر از خواب پریشان ز یادگار پدر
من پر از خاطره ی گرم ز آغوش پدر

تو پسر بر پدر و من دختر
تو ببین خوب و بد اندیشه در یاد پدر

تو بیندیش به نیک و دل خود نرم کن از یاد پدر
که زمانی خودت یک پدری همچو پدر


زینب میشی. عبور سایه ها
 
امضا : زینب میشی

atiyeh

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/8/18
ارسالی‌ها
390
پسندها
2,961
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • #50
در پیچ و خم حکایتی نامفهوم
فرجام گرفته ام به غایتی نامعلوم

شیطان شده ام یا شده ام مرد خدا
پایان رهی نهایتی نامعلوم

من اهل گناهم و سزاوارم نیست
از جانب حق عنایتی نامعلوم

atiyeh
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : atiyeh

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 1)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا