دلنوشته گُــلبرگ هـای رَنــگـارَنـــگ | پریچهر صادقی کاربر انجمن یک رمان

[سالخورده و گربه اش]

«به نام آفرینندهٔ گُـلبَرگ هـای رَنگــی»

[بـا تشـکر از طراحی زیبـای Lady Green عزیــز( : ]

نام دلنوشته: گُــلبرگ هـای رَنــگـارَنــگ
نام نویسنده: پریچهر صادقی

مقدمه:
فصل های رَنـگی، بَــرگ هـای رَنـگی تـر!
تمام زِنــدِگـی رَنــگ پاشـی شده...
رَنــگ ها، همه زیبـا تـر از زیبـا!
فقط کافـی است؛ بتوانی رَنـگ ها را ببینی.
آنوقت؛ زِنـدِگــی دیگر خاکِسـتَــری نیست...
رَنــگـارَنــگ مطلـق است!

پ.ن: این دلنوشته ها،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سالخورده و گربه اش]

گُــلبَـرگ های زِنـدِگــی، زیر پایم می شکنند.
خُرد می شوند.
دِلـم برایشــان می سوزد؛ خوشرَنــگ بودند...

 

[سالخورده و گربه اش]

از آن همه رَنــگ، مبهوت می شوم.
بَـرگ هـای زِنــدِگـی، نقاشی شده اند...

 

[سالخورده و گربه اش]

دیگر دنیایم در خـاکِــستَری تیـره و روشـن، خلاصه نمی شود.
حالا ممـلو از رَنــگ های زِنــدِگـی است...

 

[سالخورده و گربه اش]

فَـصل های زِنـدِگـی رَنـگــی است...
رَنگش سبز بـه رنگ بــهار
رَنگش زرد بـه رنگ تابستـان
رَنگش نارنجی بـه رنگ پاییـز
رَنگش سفید بـه رنگ زمستـان
چقدر رَنـگ!

 

[سالخورده و گربه اش]

قلمـو را بر می دارم.
بـه رَنـگ هـای زِنـدِگـی، آغشته می کنم.
بر بـوم نـقاشی، چقدر روان حرکت می کند.
بـوم، دیگر خـاکِـستَـری نیست...

 

[سالخورده و گربه اش]

چرا هنگامی که می توانـیم شـاد باشیـم
بخندیـم...
برقصیـم...
دنیـایی از انزوا و تنهـایی را در بغــل بگیریم
دنیایـی از رنگـهای خاکِـستَری!
بـه زنـدگـی رَنـگی برگردیم...
بـه ملاقات گُــلبَرگ هـای رَنـگارَنـگ!
•••
پ.ن: گاهی اوقات همین است؛ اما خواهید دید برگشت به دنیای رَنگی چقدر لذت بخش تر است. به طوری که پشیمان می شوید چرا تا قبل از این در عکسی سیاه و سفید بودید.( :

 

[سالخورده و گربه اش]

از عکس هـای سیـاه و سفیـد خوشم نمی آید.
خیلی تیـره اند، خیلی کـدر!
شاید فقـط بـه چند مداد رنگـی نیاز دارند؛ تا همه را بـه رَنـگ زندگـی در بیارد.

 

[سالخورده و گربه اش]

زمستـان سرد است.
کم و بیش سـرد و تاریـک!
چهـره ی غبـار گرفته اش، چندان زیبا نیست.
اما مـن بـا یاد آمدن بـهار، غبـار ها را پاک می کنم...
آنوقت، زمستان هم رَنـگی می شود.

 

[سالخورده و گربه اش]

اگـر دنیا را فقط بی رنَـگ می بینید...
یک توصیه!
شاید بد نباشد؛ شیشه ی نگاهتـان را تمیز کنید.
کثیف شدنش جلوی دیدن رَنـگ ها را گرفته.
( :