همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
خفتگان شب

شاعر : امیرحسین آقایی

خفتگان شبیم و دور قمر میگردیم
مثل نوریم به دنبال سحر میگردیم

همچو دردیم آن سرمان نا پیدا است
همچو دارو به دنبال اثر میگردیم

چون کلاغیم تا کنون پر بسته
خستگانیم به دنبال خبر میگردیم

مثل دریای خروشان دائما در جنگیم
مردان زمینیم به دنبال خطر میگردیم

فصل سردیم تماما یخبندان
روح خاکیم به دنبال سفر میگردیم

مرغ بادیم به بالای درختی هستیم
از سر ظلم به دنبال تبر میگردیم
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تو

شاعر : آرش عقبایی

تو از دره کوه عاشقان آمده ای
تو ز رود پر آب و روان آمده ای

تو ماهی و اسمان همه خانه توست
تو ز کهکشان بیکران امده ای

تو ستاره ای درون آسمان من
تو منجی سوی بی کسان امده ای

تو بهاری و منم که گل بوته تو
تو بهاریو تو بی خزان امده ای

تو فرشته ای که عاشقت خواهم شد
تو سرزده از کوی نهان امده ای

تو امدی و چشم و دلم روشن شد
تو فرشته ای از اسمان امده ای
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
رفتن

شاعر : محمدعلی رستمی

نسیم امشب به گوشم گفت ؛ دلت نزد چمن باشد
و آنجا برکه ای کوچک پر از آب و سمن باشد

تو از دیوار من بگذر که من ها مدعی هستند
فرا رفتم ز مرزت من سراغم در عدن باشد

نمی دانم که می دانی گزیدن از لبت جرم است
مگر دیوانه ای چون من گرفتار ثمن باشد

نگار اول و آخر سلامت را مهیا کن
کلام اولت کافیست تمامیی سخن باشد

هوای گریه پنهانی ، پر از احساس باران است
ترنم های بارانیت به وزن « تن تـَتـَن » باشد

درون لاله جا کردی و من آماده می گردم
نبرد ما شود آغاز ، تو جنگت تن به تن باشد

نه من باربی شوم امروز ، نه وزنم می رود بالا
که می دانم تو می دانی مُـد آخر کفن باشد

« وصال » آماده باش امشب ، تفنگت را مهیا کن
که این آهو نمی داند ، خودش اهل خُـتن باشد
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
سودای عشق

شاعر : محمد مهیائی

خمس لبم مال تو، سهم من از تو ذکات

بوسه بگیر و بده، ده یکِ آن از لبات

شهد وشکر سهم من،بوس و بغل مال تو

بر سر سودای عشق، سهم دو تامان نبات
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
عشق دوباره

شاعر : جواد توکلی

خنده ای کرد که یعنی به تو دارم نظری
ای خدا نیست مرا طاقت عشق دگری

برو ای دانهٔ خوش طعم که مرغ دل من
از پی صید نماندیش دگر بال وپری

زآتش روی نگاری جگرم پاک بسوخت
تا بسوزی تو دگر بار ندارم جگری

پیر دهقان چه نکو گفت که با هر چه بهار
باغ آفت زده را نیست امید ثمری

خمرهٔ باده بیاور که من از فرط ملال
ساقی از این دو سه پیمانه ندیدم اثری

ای به دریای محبت زده زنهار که من
غوطه ها خوردم و زین بحر نبردم گهری
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
خنده

شاعر : مهدی کشاورزی پور

خنده بر هر درد بی درمان دواست
بهر مسکینان چنین درمان رواست

چون ندارد قدرت درمان درد
خنده های نا بجا اینجا بجاست

مانده ام لبخند یا غش ریسه ها
هر یکی از بهر درمان کجاست

مرد آن زن با لبی خندان ز درد
این بود درمان هرکس بی نواست

آنکه دارد پول و پارتی یا مقام
خنده‌های بعد درمانش سواست

ریشخند و پوز خندش بهر ما
دارو درمان برای اغنیاست
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
مقرر

شاعر : مهدی کشاورزی پور

هر لحظه عمرت شده از پیش مقدر
یک تاج کیانی و دگر خاک سیه سر

یک قطره باران نچکد بی نظر دوست
سیلاب کند انچه که او کرده مقرر

محدود بود قدرت تاثیر تو جانا
بر دایره پرگار کشد خط مدور

ما قره به خویشیم و نبینیم حقیقت
هر چند بود جلو حق پاک و منور

هر باز دمت جلو الطاف الهی ست
لیکن شده ای غافل ازاین لطف مکرر

دل خوش منما بر ثمر باغ عزیزت
بی اذن خداوند کجا باغ دهد بر

در هر دو جهان بنده و شرمنده انیم
زیرا که خداوند بود مالک و سرور
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
گفتم که بدانی

شاعر : مهدی کشاورزی پور

ای دوست که دائم به کمین من و مایی
چیزی به کف ام نیست که ان را بنمایی

من عاشق ایرانم و دل داده دینم
گو بهر چه اینگونه نشستی به کمینم

حاصل چه بود زین عملت جان برادر
من بهر وطن با دل و جانم بدهم سر

گفتم که بدانی و روی در پی کارت
اینجا نبود خشت که سازی تو عمارت

اینجا همه دل داده دین و وطن هستند
دل در گرو لطف الهی همه بستند

بهتر که چو مهمان عزیزی بدر ایی
این بار فقط مهر و محبت بسرایی

قبل از که بپرسی همه گفتم که بدانی
ابنجا بدلش نیست کسی راز نهانی
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
روح پریشانم

شاعر : رها رضایی افشان

قاضی تو شدی ،محکوم،این روح پریشانم

بعد از تو گلی تنها در گوشه ی گلدانم

برگردن احساسم داری زغم افکندی

آسوده نخواهد بود وجدان تو میدانم
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
1,507
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
دیوار عشق

شاعر : جواد مهدی پور

در لب خاموش پنهان می شود اســرارعشق
هر که از حق می زند دم می رود بر دارعشق

با دماسنج لبم اندازگیری کــــــــــــرده ام
دیده ام گرم ست از لب های تو بازارعشق

عشق یعنی قطره ای از جـــــــــام میگون لبت
زین سبب هستیم ما در زندگی سرشارعشق

چرخ از چشمان گیرای تـــــو فرمان می برد
خال هندوی تو باشد نقطه ی پرگار عشق

عاشق از دیوانگی ، صد نکته می داند ولی
عقل حیرت می دمد در آینــه از کار عشق

من مسیحی نیستم اما به جـرم عاشقی
پای من را بسته ای بر حلقه ی زنارعشق

سرو ، رسوا می شود از قامت رعنای خود
بس که کوتاه ست از اندام او دیوار عشق
 
امضا : HAD!S

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا