گفتگوی آزاد بزرگترین شیطنت دوران بچگیت چی بود؟؟؟؟

  • نویسنده موضوع 81fati
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 2,378
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

81fati

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/1/18
ارسالی‌ها
381
پسندها
12,665
امتیازها
50,673
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
patch2image (1).jpg
 
امضا : 81fati

81fati

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/1/18
ارسالی‌ها
381
پسندها
12,665
امتیازها
50,673
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
1- زنگ خونه مردومو میزدم وفرار می کردم
البته کار های دیگه ای هم می کردم مثلا بردن رو میزی و...
 
امضا : 81fati

KãrMãW

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/4/18
ارسالی‌ها
1,316
پسندها
26,656
امتیازها
58,173
مدال‌ها
10
سطح
0
 
  • #3
۸البته نصف گزینه های دیگه هم هست
وقتی می رفتیم مسافرت می رفتم با سنگ توی سر قوچ ها می زدم و فرار می کردم و........
 
امضا : KãrMãW

KãrMãW

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/4/18
ارسالی‌ها
1,316
پسندها
26,656
امتیازها
58,173
مدال‌ها
10
سطح
0
 
  • #4
با دوستامم که تلفنی حرف میزنم توی گوشی فوت می کنم حتی الان هم از این کار ها زیاد م کنم:)
 
امضا : KãrMãW

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,522
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #5
7
یا مثلا جلو دخترای پر افاده فامیل با پسرا ترقه مینداختیم ،خرچنگ میگرفتیم مینداختیم ، لاستیکای ماشین فامیل رو پنچر میکردیم که بیشتر بمونن (اون موقع ها 7یا8 ساله بودم ته تهشم خیلی کوچیک شیش سالم بود.)
الا زیاد یادم نیست .
 
امضا : SHIRIN.SH

_MAEDEH_

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/2/18
ارسالی‌ها
255
پسندها
4,411
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سن
21
سطح
12
 
  • #6
۴ :batting_eyelashes: البته خیلی کم

با این که خیلی نگذشته ولی دیگه یادم نمیاد ...:batting_eyelashes:
 
امضا : _MAEDEH_

zeinab z

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/6/17
ارسالی‌ها
740
پسندها
8,886
امتیازها
31,973
مدال‌ها
17
سن
23
سطح
15
 
  • #7
5
 
امضا : zeinab z

M. Sh

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
25/4/18
ارسالی‌ها
190
پسندها
6,030
امتیازها
21,973
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • #8
1،5
 

Deli_D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2/3/18
ارسالی‌ها
694
پسندها
19,341
امتیازها
46,373
مدال‌ها
20
سطح
24
 
  • #9
دختر عمم رو خیلی کتک میزدم یه بار به حدی بوده که از بالا داخل یک استخر بدون اب انداختمش تا دوهفته بیهوش بود
زنگ درخونه مردمو میزدم ...لاستیک پنجرمیکردم ...روی دیوارها نقاشی میکشیدم ...به یکی زنگ میزدم فوت میکردم اونم دوتا
.
..
از دار و ندار دنیا یک عمه دارم اونم اسمش فریاد هست هرزمان که زنگ میزد یا میومد داد میزدم اهای فریاد فریاد عمه فریاد با ایل و تبارش داره میاد
یک بارم موهای خالمو تو خواب با قیچی از ته بافت موهاشو قیچی کردم ...
..
.واین داستان همچنان ادامه دارد
 

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
4/10/17
ارسالی‌ها
1,394
پسندها
32,400
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #10
یه بار پرنده همسایه رو که نمیتونست پرواز کنه رو پرت کردم بالا بام
سیدی های بازی فوتبال یکی از پسرای فامیل و شکستم گرونم بودن اون زمان
تو روستا به پشت گوسفندا لگد میزدم و الفرار
روسری یکی از اقوام که پشت سرم بد گفته بود جوهری کردم بعدشم با قیچی به جونش افتادم.!
...
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
52
بازدیدها
1,798
پاسخ‌ها
11
بازدیدها
374

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا