• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت ❤لَمـــسِ واژه هـــا❤ | نازگل مرادی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام او
نام دلنوشته: لَمـــسِ واژه هـــا
نویسنده : نازگل مرادی



مقدمه :
من هنوز هم برای تو مینویسم ،
از بهر تو‌مینویسم....
من ، تماما تو را توصیف میکنم!
و تو نمیدانی با هر کلمه ، چه بر سرم می آید"
برای نفس کشیدنم دست و پا میزنم ،
جایی درست میان خاطرات!


# نازگل بانو956.png
 
آخرین ویرایش

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
میدانی به چه می مانم ؟
به دختری که در زمستانی سرد تنهایش گذاشتی!
و او سال های سال ،
در همان روز برفی ،
یاد طولانی ترین جمعه ای می افتد که تو تلخ ترین غروبش بودی!
 
آخرین ویرایش

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
من ، اَبد و یک روز محکومم به دوست داشتنت!
فرقی ندارد که تو بدانی و مرا نخواهی،
یا بی تفاوتیت که جان از تنم میبرد نصیبم شود!
این اَبد و یک روز هیچ وقت عفو نمیخورد!
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
اتفاقی که نیوفتاده!
فقط تو آمدی ، به من عشق دادی ، مرا دلباخته ی خودت کردی ، دیوانه و مجنون خودت کردی و درست در اوج داستانمان رفتی!
و بعد از آن ، من ماندم و یک دنیا خاطره ، یک بغل بغض، و یک بالشت که هرشب خیس میشود با هر قطره خاطرات...
اتفاقی که نیوفتاده!
فقط شده ای نقش اول تمام داستان های عاشقانه دخترکم ؛ و او هنوز هم تو را مردی که رفت میشناسد!
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
خسته ترین دختر تنها مانده ی شهرم!
تو که دور باشی ، لبخندت را که نداشته باشم، برق چشمانت که هوش از سرم نبرد ، صدای محکم و مردانه ات که درگوشم نواخته نشود ، قامت استوارت را در آستانه ی چهارچوب اتاقم که قاب نگیرم ، دیگر قلبی برای تپیدن ندارم!
تو که باشی ، من همانم که یک تنه تمام شهر را حریفم دردانه ی قلبم!
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
لیوان قهوه را در دستانم فشار میدهم.
تو که نیستی ، دستان سردم را اینگونه گرما میبخشم ؛ خستگی در من هویداست! چگونه تاب بیاورم این درد دوری را ؟!
چگونه غرق نشوم در این دریای دلتنگی ؟ تو بیا و خاتمه بده به تمام بغض هایی که میکنم و اشک هایی که جاری میشود از چشمانم ، فریاد های بی صدایی که از سر دلتنگی از هنجره ام بیرون می آید!
تو بیا!
من میشوم آرام ترین پر هیاهوی عاشق!
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
*گفت و گوی یه دختر کوچولوی سرطانی با پدرش*

سلام بابایی؟ خوبی؟ آره حتما خوبی چون پیش خدایی!
راستی خدا چه شکلیه ؟! خیلی قشنگه مگه نه!؟
بابایی مامان همیشه گریه میکنه ، مگه خودش نمیگفت گریه کردن کاربچه های لوسه؟ اما مامان که بچه ی لوس نیست! هست؟
بابایی من و میبخشی ؟! آخه من بهت قول داده بودم هیچ وقت موهام و کوتاه نکنم ؛ اما من مجبور شدم... الان نه مو دارم.... نه مژه... نه ابرو.... سرم شده مثل وقتایی که تو موهات و کچل میکردی ؛ اما من ناراحت نیستم ؛ چون شکل تو شدم خیلی خوش حالم!
بابایی ؟! وقتایی که میرم شیمی درمانی ، خیلی دردم میاد ، اما وقتی مامانی ازم میپرسه ، من میگم خوبم! چون دلم‌نمیخواد گریه کنه ، آخه چشماش ضعیفه. نکنه چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
تنها یک نگاه به چشمانت کافی بود ، تا جرقه ی عشق تو ، تمام قلبم را به آتش ، و وجودم را به تباهی بکشاند!
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آدمک اینجای قصه درد دارد نخند):
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
بار الهی ، حس زنده بودنم را مدیون عشق تو هستم :)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا