دفتر خاطرات سینما دفتر خاطرات سینما کاربر ZAHRA.ART

[ZahraCore]

- اومدم اینجا گوشیت و بهت بدم دکتر بونگ.
+ اها، دنبالش میگشتم ممنونم سون وو شی.
- مغازه اسنک فروشی اودون خوبی درست می‌کنه. دوست داری با هم بریم یه کم اودون بخوریم؟
+ اودون؟ راستش هوس اودون کرده بوده بودم.
_ یادت نره... تو هدف بعدی هستی!
...
_ تو قراره بمیری... قراره بمیری!
+ راستش امروز یکم حالم خوب نیست. دفعه بعدی با هم میریم.
- اها باشه. پس دفعه بعدی.








#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

وقتی حسودی هاتم به آدمیزاد نرفته@_@:
_ در حد مرگ عاشقشی مگه نه؟
همینطوری ادامه بده، اونوقته که میمیری!!
...
+ سون وو شی... من دیگه باید برم.. خداحافظ.







#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

_ رو چه حسابی فکر میکنی اون قاتل نیست؟
+ قاتل های سریالی اصولا روانی‌ان ولی اون بلده چطوری با مردم همدردی بکنه.
_ چه مسخره.
+ اها... چون تو یه آدم با تایپ شخصیتی T هستی و احتمال روانی بودن داری اینا رو نمیفهمی.
_ خیلی هم خوب بلدم با مردم همدردی بکنم.
+ آره حتما. فرض کن بهت پیام دادم " حالم خوب نبوده واسه همین کنار موج شکن نوشیدنی خوردم" چی جواب میدی؟
_ "اونجا نوشیدنی خوردن خطرناکه، ممکن بود بیوفتی تو آب"
+ هی... حالا این چی؟ " امروز رفتم سر قبر مامانم"
_ "قبرش کجاست؟"
+ میبینی؟ حرف زدن باهات غیر ممکنه. توانایی همدردیت با آدما صفره.
_ باشه بیا بهت نشون بدم. یکی دیگه بهم بگو.
+ این آخریشه.
[ATTACH type="full" alt="پشت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ZahraCore]

_ بونگ یه بون. سردت نیست؟
اینجا چیکار میکنی؟ از خونه فرار کردی؟
+ آره.
_ چی؟ واقعا از خونه فرار کردی؟
+ آره.
_ ایندفعه دیگه چیه؟ کمک میخوای یا میخوای آرومت کنم؟


+ هیچکدوم.
_ واقعا؟
قیافت شبیه کسایی هست که آماده‌ی حرف زدنه.
+ تو همچین زمان هایی آرزو میکردم تو هم ذهن خوان بودی. توضیح دادن همه اینا خیلی خجالت آور و معذب کننده است.
کاش میتونستی همینجوری بفهمی.






#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

+ چی؟ سون وو رو تعقیب کردی؟ بهت گفتم که اون نیست.
_ من به خاطر تو اینجام، نه اون. نگرانت بودم.


+ نگران، جون عمه‌ات. این مزخرفات بسه و برو.
_ چرا قایم شدی؟ به خاطر اینه که نمیخوای ناراحتش کنی؟
اینقدر دوسش داری؟ یا فقط یکیو میخوای که باهاش قرار بزاری؟
+ چی گفتی؟
_ در اون صورت، میتونی با من قرار بزاری. من باهات قرار میزارم.
+ واقعا خیلی عوضی‌ای!







#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

+ کارآگاه مون... کارآگاه مون حالت خوبه؟
کارآگاه مون بلند شو.
_ اینقدر تکونم نده. دارم سرگیجه میگیرم.
+ واقعا ترسوندیم. حالت خوبه؟
_ تو چی؟ بهت آسیب زدن؟


پ.ن:قلبم برا این دوتاعه






#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

جانگ یول در هر شرایطی اولین نگرانیش امنیت یه بونه:
_ شما لعنتی ها خیلی زیادین.
نزدیک من بمون و آسیب نبین.








#Behind_Your_Touch
#پشت_لمس_تو
#اسکرین_شات

 

[ZahraCore]

سریال کره ای Love Song for Illusion 2024

نام فارسی : آهنگ عاشقانه خیالی

هانگول : 환상연가

عناوین : Fantasy Love Song | Fantasy Love Story | Fantasy Sonata | Fantastic Love Story | Hwansangyeonga

ژانر : تاریخی | عاشقانه | درام | فانتزی

روز های پخش : دوشنبه | سه شنبه

تعداد قسمت ها : 16 قسمت

کشور سازنده : کره جنوبی

نویسنده : Yoon Kyung Ah

کارگردان : Lee Jung Sub

وضعیت : در حال پخش

ستارگان : Park Ji-Hoon | Sajo Hyun | Ak-Hee | Hong Ye-Ji | Yeon Wol

خلاصه...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ZahraCore]

+ با خانواده‌ات صمیمی نیستی. قشنگ از اینکه خودت رو اینجا زندانی کردی و کار میکنی و میگی خیاط خانمی میتونم بفهمم. حتما خانواده‌ات با کارت مخالفن و این یعنی حتی نمیتونی به کارت افتخار کنی.
_ خب که چی؟ الان داری تحقیرم میکنی؟
الان چون یه مرد دوست داره خیاطی کنه و با پارچه ها سروکله بزنه، مسخره‌ام میکنی؟
+ این چیزیه که خانواده‌ات میگن؟ که چون این کارو میکنی، مسخره‌ای؟
کار کیه؟ پدرت؟


+ مردها اجازه ندارن همچین کارهایی انجام بدن؟
چه زن چه مرد باید از کارت لذت ببری. چرا چون پدرته به خودش این حق و میده همچین حرف هایی بهت بزنه؟
مگه خریدتت؟ به چه حقی؟ فقط چون بهت زندگی بخشیده، همچین حرفی میزنه؟
همه اینا رو به پدرت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ZahraCore]

_ الان چطور به نظر میام؟
+ چرا نقاب زدی؟ تازه اونم نصفه.
_ عام... تا با اون پسره‌ی پارچه فروش متفاوت به نظر بیام.
من باهاش فرق دارم. نظرت چیه؟ الان واقعی تر به نظر میام، نه؟
+ به هیچ وجه. یه قلابی، همیشه قلابیه.


_ معذرت خواهی کن... من واقعا قلابی نیستم، باشه؟
+ چرا اینقدر محتاطی؟
_ محتاط؟ من؟
+ مهم نیست بقیه چی میگن، فقط بگو واقعی هستی و تموم. چرا اینقدر حساسی؟
فعلا با بقیه صادقانه رفتار کن. وقتی اینکارو انجام بدی، حتی ساختگی ترین زندگی هم واقعی به نظر میاد.
_ صبر کن، داری میگی من صداقت ندارم؟
+ پوچه... پوچه.
همونطور که انتظار داشتم هیچ صداقتی نداری. کاملاً...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.