آموزشی آشنایی با 12 گونه شخصیت در داستان‌ها

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
جهان برای ادامه به هستی خود، به همه ی اجزا و گونه های مختلف نیاز دارد؛ این نکته در مورد داستان ها نیز صدق می کند. چه در حال نوشتن داستانی «فانتزی» باشید و چه «عاشقانه» و «ماجرایی» یا ژانرهای دیگر، به گونه هایی مشخص از شخصیت ها نیاز خواهید داشت تا طرح داستانی خود را پیش ببرید و مخاطبین را هیجان زده نگه دارید!

به همین خاطر در این مطلب می خواهیم درباره ی 12 گونه از شخصیت ها صحبت کنیم که تقریبا در همه ی داستان ها حضور دارند. اغلب نویسندگان، درکی ذاتی از چگونگی دسته بندی شخصیت ها دارند که بر اساس نقش های مرسوم در کتاب های مصور شکل گرفته است: قهرمان ها، شخصیت های شرور، یاران آن ها و غیره. اما در دنیای پیچیده و وسیع داستان ها، گونه های بیشتری وجود دارد که هر کدام، ظرافت های خاص خود را دارند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2

دسته بندی نقش

همانطور که می دانید، مهم ترین نقش در همه ی داستان ها، «پروتاگونیست» (شخصیت اصلی) است. این یعنی همه ی شخصیت های دیگر به واسطه ی رابطه ی خود با شخصیت اصلی تعریف می شوند. در اساس، این گونه ها به مخاطبین نشان می دهند که کاراکترها چگونه با هم تعامل می کنند و چه تأثیراتی بر یکدیگر دارند.

دسته بندی کیفیت

کیفیت شخصیت ها به نوع رفتار آن ها—مثلا خوش رفتار یا بداخلاق—اشاره ندارد، بلکه چگونگی ماهیت آن ها—مثلا پویا یا ایستا—را مشخص می کند. این گونه ها در مسیر روایت تأثیرگذار هستند. به عنوان نمونه، یک کاراکتر پویا می تواند با تغییرهای رفتاری و شخصیتی، مخاطبین را به ادامه ی داستان خود ترغیب کند، و یک شخصیت نمادین، می تواند تم و یا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3

انواع شخصیت ها از نظر نقش





پروتاگونیست

این شخصیت، مفهومی بسیار آشنا برای همه ی ما است: همان شخصیت اصلی، ستاره ی نمایش. اغلب رویدادها با مرکزیت پروتاگونیست رقم می خورد؛ او در واقع شخصیتی است که مخاطبین، بیشترین اهمیت را برایش قائل هستند. در داستان هایی که به صورت اول شخص روایت می شوند، پروتاگونیست معمولا راوی نیز هست، اما نه همیشه؛ راوی همچنین می تواند یکی از نزدیکان شخصیت اصلی باشد (مانند شخصیت «نیک» در کتاب «گتسبی بزرگ»، یا این که حتی از او دور باشد (اگرچه این مورد نسبتا به ندرت اتفاق می افتد).
هر داستان باید یک پروتاگونیست داشته باشد. در واقع به شکل ساده می توان گفت بدون پروتاگونیست، خبری از پیرنگ (طرح...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4

شخصیت اصلی ثانویه

بیشتر داستان ها، هم یک پروتاگونیست اصلی دارند و هم شخصیت یا شخصیت هایی که پروتاگونیست فرعی به حساب می آیند. این همان گونه ای است که در مرکز توجهات نیست اما کاملا به آن نزدیک است! این شخصیت ها اغلب به همراه پروتاگونیست دیده می شوند و به او به شکل های مختلف کمک می کنند. حضور و رابطه ی نزدیک آن ها با شخصیت اصلی، به داستان گرما و احساس می بخشد. البته همه ی شخصیت های اصلی ثانویه دوست پروتاگونیست نیستند اما حتی در صورت دشمنی نیز به داستان عمق اضافه می کنند.

نمونه های «شخصیت اصلی ثانویه»: «ران و هرماینی»، «سم‌وایز گمجی»، «لومیر و گاکزورت»، «جین بنت»، «دکتر واتسون»



شخصیت ثالث

این نوع از کاراکترها به اندازه ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5

شخصیت معشوق

بیشتر رمان ها به طریقی عشق رمانتیک را به تصویر می کشند. عشق شاید طرح داستانی اصلی یا فرعی و یا حتی بخشی کوچک و گذرا در روایت آن ها باشد، اما به هر ترتیب، برای این کار به نوعی شخصیت معشوق نیاز است. شخصیت معشوق معمولا «شخصیت اصلی ثانویه» نیز هست اما طبق معمول، باز هم نه همیشه. در بسیاری از داستان ها، شخصیت اصلی معمولا در ابتدا احساسات خود نسبت به این شخصیت را انکار می کند (یا برعکس)، که ابزاری عالی برای عمق بخشیدن به طرح داستانی است.

نمونه های «شخصیت معشوق»: «آقای دارسی»، «دِیزی بوکانن»، «رومئو/ژولیت»، «ادوارد کالن»، «ماری جین واتسون»


شخصیت رازدار

با این که این گونه در مقایسه با «شخصیت معشوق» معمولا در حاشیه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6

شخصیت نقیض


این کاراکتری است که شخصیت و ارزش هایش به شکلی اساسی با پروتاگونیست متفاوت است. این تفاوت و حتی تضاد، ویژگی های تعریف کننده ی شخصیت اصلی را آشکارتر می کند و تصویری بهتر از او را به مخاطبین می بخشد. اگر چه شخصیت نقیض، رابطه ای «آنتاگونیستی» با شخصیت اصلی دارد، اما معمولا آنتاگونیست اصلی داستان نیست. گاهی اوقات پروتاگونیست در ابتدا با این شخصیت مقابله می کند اما آن ها در نهایت تفاوت هایشان را کنار می گذارند و به دوستان هم (یا حتی بیشتر) تبدیل می شوند.

نمونه های «شخصیت نقیض»: «دراکو مالفوی»، «ایفی ترینکت»، «لیدیا بنت»، «کاپیتان کرک و اسپاک»
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7

انواع شخصیت ها از نظر کیفیت


شخصیت پویا/تغییرپذیر

شخصیت پویا، کاراکتری است که در طول داستان تغییر می کند. این تغییرات معمولا به سوی بهتر یا عاقل تر شدن است اما گاهی اوقات نیز می تواند روندی معکوس داشته باشد؛ در واقع بسیاری از شخصیت های شرور به واسطه ی تغییر از خیر به شر، به وجود می آیند. پروتاگونیست تقریبا در همه ی داستان ها شخصیتی پویا دارد و بسیاری از شخصیت های اصلی ثانویه نیز اینگونه هستند. نویسندگان سعی می کنند این تغییرات در طول روایت، به شکلی ظریف، تدریجی و طبیعی در شخصیت ها رقم بخورد.

نمونه های «شخصیت پویا»: «دون کیشوت»، «الیزابت بنت»، «نویل لانگ باتم»، «هان سولو»، «والتر وایت»

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8

شخصیت ایستا/تغییرناپذیر


در طرف دیگر، شخصیت ایستا قرار دارد که تغییر نمی کند. بسیاری از شخصیت های ایستا بدون عمق هستند و وجود تعداد زیاد آن ها در یک داستان، اغلب نشان دهنده ی اثری ضعیف و کم مایه است. با این حال، این شخصیت ها اگر در جای درست به کار روند، به هدفی بزرگتر در قصه کمک می کنند. شخصیت های ایستا معمولا چندان دوست داشتنی نیستند، مثل خواهرخوانده های «سیندرلا» که با بی تفاوتی نسبت به رفتارهای بدشان در قبال قهرمان داستان، باعث می شوند احساس همدلی مخاطبین نسبت به پروتاگونیست افزایش یابد. این شخصیت ها می توانند درس دیگری نیز برای مخاطبین داشته باشند: بهتر است در نهایت مثل من نشوید!

نمونه های «شخصیت ایستا»: «آقای کالینز»، «خانم هاویشام»، «پدر و مادر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9

شخصیت قالب‌دار


این نوع از شخصیت ها الزما بدون عمق نیستند اما به هنگام استفاده از آن ها باید با احتیاط عمل کرد. این کاراکترها که به «کهن الگوها» شباهت دارند، همان شخصیت های آشنایی هستند که مدام در داستان ها تکرار می شوند: «برگزیده»، «دلقک»، «مرشد» و غیره. نکته ی کلیدی در استفاده ی درست از این گونه این است که فقط به ویژگی های کهن الگوییِ آن ها اکتفا نکنیم. یعنی اگر مشغول طراحی یک شخصیت هستید، با شاکله ی کلی یا «قالب» آن آغاز کنید و سپس برای اضافه کردن عمق، عناصری منحصر به فرد را به آن ها بدهید. به عنوان مثال، شخصیت «آلبوس دامبلدور» در مجموعه ی «هری پاتر» را در نظر بگیرید: او به خاطر ظاهر سالخورده و طرز رفتار حکیمانه ی خود، کاملا یک شخصیت مرشدِ «قالب‌دار» و کهن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,018
پسندها
2,757
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10

شخصیت نمادین


همانطور که پیش تر نیز گفتیم، شخصیت نمادین برای به تصویر کشیدن چیزی بزرگتر و مهم تر از خودش به کار می رود، که معمولا به پیام اصلی داستان مرتبط است. این گونه نیز باید با احتیاط (یا حداقل با ظرافت) مورد استفاده قرار گیرد تا مخاطبین احساس نکنند نمادگرایی به کار رفته در روایت، بیش از اندازه است. در نتیجه، درک ماهیت حقیقی یک شخصیت نمادین ممکن است تا انتهای داستان اتفاق نیفتد.

نمونه های «شخصیت نمادین»: «اصلان (نماد خدا در مجموعه نارنیا)»، «جوناس (نماد امید در کتاب بخشنده)»، «گرگور سامسا (نماد سختی تغییر/متفاوت بودن در کتاب مسخ)»
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا