متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته تَـوَهُـم | پریچهر صادقی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
| بـه نـام او |
tava.jpg


نام دلنوشته: تَـوَهُـم
نام نویسنده: پریچهر صادقی


مقدمه :
روز ها خاتمه ندارند.

ساعـت هـا پیشروی ندارند.
عقربـه هـا ثابت مانده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
از روی ساعت با چشم دنبال می کنم.
عقربه هـا بـه کُندی حرکت می کنند.
شاید بـه کُندی نبض من!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
لیوان سرد آب، بـه لب میذارم.
خیلی سرده...
اما آتش درونم را خاموش نمی کند.
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #4
روز هـا خاتمه ندارند.
با اینکه شهـر، زمستان است.

گاهی اوقات...
حضورت را کنارم حس می کنم.
شاید تَـوَهُـم زده ام!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #5
ساعت هـا پیشروی ندارند.
کلافه ام میکند...
بی حضور تـو برایم زجر آور است.
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #6
حال این روز هـایم جالـب است.
تلخ قهـوه می خورم.
تلخ می خندم.
تَـلخ تَـوَهُـم میزنم!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #7
چند پُـک بـه سیگار
برای دقایقی آرامـش...
دروغ است.
با دود، آرام نشدم.
فقط تَـوَهُـم زدم.
تَـوَهُـم حضورت!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #8
این روز هـا حال و هوایم فرق دارد.
هر وقت یاد حرف هایت می اُفتم.
_دوستت دارم!
میخندم.
خنده ای تَـلخ!
خنده ای ابلهـانه!
بـه تَـلخی روزگار و ابلهـی خودم میخندم.
چـه خنده دار است...
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #9
موهایم را بـه بازی می گیری.
بـا لـذت نگاهت می کنم.
چـه می گویم؟!
باز تَـوَهُـم زده ام!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,437
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #10
دنبال نشانی میگردم.
حداقل یکی...
کجا تو را از دست دادم؟!
ولی امان از واقعیت!
این تو بودی که رفتی...
 
امضا : سالخورده و گربه اش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا