نظر شما دربارشون چیه؟

[فاطمه شکیبا]

راستش خبرشو که شنیدم، خیلی شوکه شدم چون از بچه های اصفهان خودمون بودن و کمابیش آشنا...
بچه های مظلوم و ایثارگر لشگر14....
راستش خیلی نامردیه...اینکه دشمن جرات نکرد رودررو باهاشون بجنگه و ناجوانمردانه با حمله تروریستی شهیدشون کرد...
خب...
پاسدار بودن یعنی همین..
یعنی تا جون داری برای دین و کشور و مردمت بجنگی، سختی بکشی، توهین بشنوی و بعدم مظلومانه و غریبانه شهید بشی...
تسلیت میگم..
میخوام ببینم نظر شما چیه؟
میخوام پیامای تسلیتتون اینجا رو پر کنه...

 

[فاطمه شکیبا]

میوندار هیئت فداییان حسین، فدایی حسین شد...
شهید امید اکبری..
خداحافظ رفیق....

 

[فاطمه شکیبا]

انتقام می گیریم...

 

[فاطمه شکیبا]

اولش یک حالت «یعنی چه» برایم ایجاد شد. حدود هشت شب بود که اخبارش را دیدم. فکر کردم شایعه است، تصادف بوده... چه می دانم؟ اصلا باورپذیر نیست؛ حمله انتحاری به یک اتوبوس سپاه؟

تازه دارم از بهت درمیایم. مثل تیر خوردن است. تجربه اش را ندارم اما شنیده ام وقتی زخمی می شوی، اصلا نمی فهمی. گرمی. درد نداری. قوی که باشی ممکن است گرمای خون را حس کنی. اگر ترسو باشی، به زخمت که نگاه کنی دلت ضعف می رود و خودت را می بازی. تازه آنجاست که درد سراغت می آید. گاهی هم بعد مدتی خونریزی، ضعف می کنی و می فهمی زخمی شده ای.

الان من هم در همان حالتم. بعد بیست و چهارساعت، تازه دارم می فهمم چه اتفاقی افتاده. شاید وقتی عمق فاجعه بیشتر خودش را نشان داد که فهمیدم اصفهانی اند. و وقتی عمیق تر شد که فهمیدم یکی از شهدا،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.