میدانی محبوبم، گاهی دلم برای جسمم میسوزد!
روح افسار گسیخته و مغرورم همچنان به انتهای چاهِ ویرانی میتازد و
جسمم را نیز مانند طفلی که مادرش او را بهدنبال خود میکشاند، به ژرفای تاریکِ جهنم میبرد!
این سالها که تو نیستی، نمیدانم چگونه هنوز قلبم میتپد و مغزم کار میکند...آخر من که همان روزهای...