نتایح جستجو

  1. Haniie

    .: لحظه‌های زندگی :.

    .: به نامِ او :. آشنایی من با یک رمان به اولین روزی که خسته از جلسه‌ی کنکور بلند شدم برمی‌گرده .. دخترک ۱۸ ساله‌ای که به شوق رهایی از درس و کنکور و می خواد تمام وقتش رو به استراحت و تفریح سپری کنه. لحظاتِ دانشگاه رفتنش رو اینجـا به اشتراک می‌ذاره .. دانشجوی کامپیوتری که بعد یه مرتبه میفهمه برای...
  2. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    تفسیـر عشـ♥️ـق
  3. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    و عشق شاید همین باشد .. بخاطر من زود اومده بود خونه، یک ساعتی رو تلفنی صحبت کردیم و بعد بی‌خبر بودم ازش احتمال دادم از شدت خستگی خوابیده باشه، بی‌خبری ازش کلافم می‌کرد صبح گفت حالش خوب نبوده و دیشب هم sms داده ولی شارژ نداشته و خوابش برده دوباره حالا توی این ویس با محمد علیزاده برام میخونه جز...
  4. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    • که یادم بمونه زندگی بالا و پایین داره .. • ۲۹/ دی ماه / ۱۳۹۹
  5. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    + بعد از یک قهر طولانی + آدم به آدم زنده‌است، به روایت تصویر ..
  6. Haniie

    دنباله دار الان داری به چی فکر میکنی؟

    { غبار غمْ برود، حال خوش شود .. } یعنی میشه؟!
  7. Haniie

    همگانی کافه ادبیات| انجمن یک رمان

    گوش میدهم به هیاهوی دهان ها و هیچ نمیشنوم، کجاست صدای تو؟ دلتنگ خویشم، در صدایِ تو.. @Miladsamani
  8. Haniie

    دنباله دار الان داری به چی فکر میکنی؟

    به این شعر: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در آفاق به دل‌تنگی من نیست
  9. Haniie

    دنباله دار °•∆ احساسات روزانه °•∆

    حالم خوب نیست خودم این را بهتر از هرکسی می‌دانم؛ انگار دچار یک بی ثباتی عاطفی شده‌ام و می‌دانم علتش را اینکه مجبورم مدام لبخند بزنم و بحث کنم خسته ترم می‌کند کاش می‌شد لااقل چند ساعتی را بخوابم .. ثبت شود در احوالات نمیدانم چندمین روز آذر نود و نه
  10. Haniie

    دنباله دار الان داری به چی فکر میکنی؟

    آلبرکامو یک جایی توی کالیگولا نوشت: من می‌دانستم که نومیدی هست، اما نمی‌دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می‌کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می‌کشد. پوست تنم، سینه‌ام، دست و پایم درد می‌کند. سرم خالی است و دلم به هم می‌خورد. و از همه بدتر این طمعی است که در دهنم است. نه خون است،...
  11. Haniie

    همگانی کافه ادبیات| انجمن یک رمان

    .: با تو غم رفته ز دل جشن به دل پا گیرد :. *** آقای یار سلام امیدوارم حالا که دارید این نوشته را می خوانید حالتان خوب باشد و یک لبخند ، از همان هایی که کیلوکیلو قند توی دلمان آب می کند [ ] ، کنج لبتان خانه کرده باشد! مستقیم بروم سر اصل مطلب، انگار حالا توی تقویم یک روزش را اختصاص داده اند...
  12. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    • آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟!
  13. Haniie

    دنباله دار الان داری به چی فکر میکنی؟

    حالا که نشسته‌ام دستم را گذاشته ام زیر چانه ام به خودم فکر می‌کنم به اینکه چقدر شبیه شده‌ام به آنچه همیشه توی ذهنم از خودم ساخته بودم اصلا حالا و همین لحظه کجای زندگی‌ام ایستاده ام به پدرم فکر می‌کنم؛ اینکه دلتنگ صدایش هستم و برادرم و اخم‌هایش حتی دلم برای دور دور های اجباریمان هم تنگ شده به...
  14. Haniie

    دنباله دار الان داری به چی فکر میکنی؟

    دیشب، شب سختی را پشت سر گذاشته‌ام! اصلا انگار به وقت مریضی باید دست بگذارم زیر چانه‌ام و ساعت‌ها گریه کنم نمی‌دانم علت این کمر درد کذایی چیست و چرا انقدر بی موقع به سراغم آمده ولی حالا به این فکر می‌کنم که آیا با این درد، از پس ارائه‌ی امروزم بر می‌آیم یا نه • به همین اندازه افکارم نا متمرکز...
  15. Haniie

    دنباله دار چت‌های خاطره‌انگیز

    • وقتی آقای یار می‌خواد برام شیرازی صحبت کنه! بماند به یادگار از مکالمه‌ی طولانی اولین بارون پاییزی شیراز
عقب
بالا