نتایح جستجو

  1. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    دوروزه كل رشتو گشتم مردم و زنده شدم هيچ اميدي نداشتم تااينكه يه اگهي تو ديوار ديدم و با كمال تعجب تو اوج نااميدي سالن مد نظرمو پيداكردم شرايطش انقد خوب بود كه باورم نميشد سريع قرار داد بستم و از فرداش مشغول به كار شدم بزار بقيشو با جزعيات بگم الان دستم درد گرفنه انقد تايپ كردم ساعت چهار صبحه...
  2. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    وسايلم همش تو خوابگاه جلوي چشمم بود و من نميتونستم كاري كنم انقد بيكاري و بي پولي بهم فشار اورده بود كه تصميم گرفتم برم تو يه كافه كار كنم ميخىاسنم يه مدت از هرچي كه مربوط به ناخهه دور باشم كافه بيمارستان پارس رشت رفتم مصاحبه همه چي برام تازگي داشت تاحالا تو كافه نبودم اونجا هم كار كردم براي...
  3. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    بعد يه مدت تصميم گرفتم از هردوتاي اين سالنو بيام بيرون و برم تو يه سالن بزرگتر نگم از سختي پيداكردن سالن هرجا يه سري شرايط خاصي داشت كه من نميتونستم تحمل كنم يه سالن پيدا كردم تو ديلمان بالاخره رفتم سركار حدوذ شش ماهم اونجا بودم ولي اصلا محيط كاريمو دوست نداشتم تعداد لاكامم زياد نبود براي همين...
  4. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    سنگ صبورم ميخوام خلاصه اي از اين دوسالو بهت بگم من حدود شش ماه تو اون سالن بودم نميدوني چقد كار ميكردم از ١٠صبح تا ٧ غروب يكسره وقتي شبا ميرسيدك خوابگاه ديگه ناي هيچكاريو نداشتم انقدري كه وقت نميكردم غذا بخورم شايد باورت نشه اما همون غذا نخوردنه شد برام عادت كه ديگه هيچوقت ناهار نخورم باعث...
  5. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    سنگ صبور جونم اومدم بعد ٢ سال بهم زمان بده همه چيو برات ميگم همه چي
  6. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    تو سالن زیبایی جدیدی مشغولم یه عنوان دستیار همه کاری میکنم اونجا سوهان میکشم مواد میزارم لاک میزنم مانیکور, میکنم پدیکور, میکنم این قبل عیدی پدرمون دراومد سنگ صبورم نگم واست که از صب مسرفتیم تا یازده شب انقدری که شب از درد گردن نمیتونستم بخوابم هرروزی کع میگذشت میگفتم دیگه نمیتونم دیگه توان...
  7. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    امروز اواسط اسفند 1400 فهمیدم خیلی ادم ناشکری هستم دوتا از دوستای نزدیک پدرشونو اد دست دادن عزیزشونو از دست دادن من دنبال چی هستم؟ خرید یه تیکه لباس؟ امروز اواسط اسفند 1400 مینویسم تا یادم بمونه قدر چیزایی که دارمو بدونم انقدر ناشکری نکنم 17اسفنده خدایا ببخش منو بابت ناشکریام
  8. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    امروز ... اواسط اسفند سال 1400 با کلی کارکردن و سختی کشیدن حتی توانایی خرید یک لباس 200هزارتومنی برای خودم ندارم مینویسم تا یادم بمونه روزایی که نمیتونستم چیزایی که میخوام رو بخرم رو یادم میمونه قوی باش دختر تو سالن زیبام نگاه میکنم به مشتریایی که لباسارو پرو میکنن 16 اسفند1400
  9. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    اون دوستی که همیشه تو دبیرستان تو زنگای تفریح حرف میزدیم و از اینده میگفتیم میگفتیم تو عروسی های همدیگه باید چی بپوشیم بدون من عروس شد❤️ دنیا همینقد مسخرس الی زیبا الی مهربان دخترک سفید رو شاید هیچوقت پیام من به دستت نرسه شایدهیچوقت نفهمی که گهگاهی از دلتنگی دست به دامن پروفایلت میشم چند وقتی...
  10. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    من زیر فشارم کلی درد دارم کلی غم دارم غصه مادرمو دارم غصه درد پاهاش حال روحی داغونش غصه داداشامو دارم خسته کار کردنام و پول خوب درنیوردنامم من خستم خستم میدونم سلامتی خانوادم مهم ترین چیزه میدونم امید و انگیزه مهمه میدونم الان به نسبت چندماه پیش خیلی پیشرفت کردم من اینارو میدونم میدونم ولی...
  11. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    میزاجاره کردم توبلوارلاکانی کوچه شادی ماهی 400 روزمرگی اذیتم میکنه ولی عقب نمیکشم میدونم سختی های الان ایندمو میسازه کم نمیارم 25دی 1400 اتا لی چاسه از فایک میخونه♡
  12. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    اقا این روزا کلا عجیبه صب تا شبمو دارم میخوابم و علتشو هنوزنفهمیدم شاید یکی از علتاش همین بیدارموندنام باشه ولی خب این شب بیداریا که جدید نی داشتم میگفتم همه چی عجیب شده خوشحالم ولی غمگین غمگینم اما خوشحال وقتی اهنگ گوش میدم و اشکم میریزه نمیدونم این اشک مال کدوم درده ولی وقتی میخندم میدونم از...
  13. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    سنگ صبور با خالم ارتباط گرفتم بعد شش سال شمارشو پیداکردم رفتم خونش گریه کردیم برام غذا پخت خاطره تعریف کردیم بغلش کردم بوی قدیمارو میداد سنگم بوی حس و حال بچگی و خوشحالیم میگف نمیخوام دیگه ازدواج کنم مثکه صابخونه پیش پول خونشو برد بالا چندروز پیش دیدم ازدواج کرده همینقدر غریب سهمم از...
  14. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    نامه ای به خودم❤ به خود پاک و تنهام❤ دریای عزیزم میدونم چقد سخته و درکت میکنم میدونم حس ضعیف بودن ممکنه بهت دست بده ولی تو باید با واقعیت کناربیای دوست صمیمی تو هزاران دوست صمیمی دیگه میتونه داشته باشه و تو باید اینو درک کنی میتونه با رفیق صمیمیش راز های جداگونه داشته باشه میتونه با رفیق...
  15. Deniz78

    متون و دلنوشته‌ها سنگ صبور

    باکمال تعجب قبول شدم سنگم سلام چطوریایی نبودم یه چندماهیی کلی حرف دارم باهات مهندسی نساجی رشت قبول شدم خوابگاه خوگردان گرفتم مهاجرت کردم به رشت زیبا خو گرفتم با بچه های خوابگاه سروکله زدن با کلاسای همیشه داغون انلاین دو هفته تمام فقط گشتم دنبال کار انقدری راه رفتم که خدامیدونه فرداهم میرم سالن...
عقب
بالا