***
صدای زنگ گوشی بیدارشان میکند، دومین بار است که زنگ میزند و گویا قرار نیست بیخیال شود!
اریک دستش را از زیر گردن امیلی برمیدارد و به صفحهی گوشی نگاه میکند:
" کری*"
کمی اخم میکند، دل نگران میشود، کری این وقت صبح با او چکار دارد؟!
به سرعت جواب میدهد:
- کری؟!
- اریک...
صدای گریه کارولین...