نتایح جستجو

  1. M.Fakher

    تبریک تولد موفرفری تالار نقد | Nafise amirlatifi

    تولدت مبارک نفیس خانومی❤️❤️❤️
  2. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    به پذیرایی برهم ریخته نگاه می‌کند. " نباید اینطور میشد، نباید خانواده‌مون اینطوری به هم می‌ریخت... نباید دیوید این‌قدر تغییر می‌کرد..." صدای تقه‌ی در می‌آید... خسته است، برایش مهم نیست چه کسی در خانه را می‌زند... خیلی خسته است! - اریک؟ اما او هرکسی نیست او امیلی است. می‌خواهد پاسخ دهد اما حتی...
  3. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    https://dl.baarzesh.net/music/2020/9/Rauf_Faik_Lullaby_320.mp3 جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید *** در خانه را باز می‌کند و وارد می‌شود، وسایل خانه برهم ریخته، کاناپه برعکس شده، گلدان روی میز شکسته و تکه‌هایش روی زمین پخش شده و تلوزیون روی زمین افتاده. صدای گریه‌های کارولین را می‌شنود،...
  4. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    *** صدای زنگ گوشی بیدارشان می‌کند، دومین بار است که زنگ می‌زند و گویا قرار نیست بیخیال شود! اریک دستش را از زیر گردن امیلی برمی‌دارد و به صفحه‌ی گوشی نگاه می‌کند: " کری*" کمی اخم می‌کند، دل نگران می‌شود، کری این وقت صبح با او چکار دارد؟! به سرعت جواب می‌دهد: - کری؟! - اریک... صدای گریه کارولین...
  5. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    https://dl.musicdel.ir/Music/1400/05/ckay_love_nwantiti.mp3 به سوی اریک می‌رود و او را در آغوش می‌کشد: - واقعاً زیباست! اریک نیز او را در آغوش می‌کشد، سرش را خم می‌کند و بوسه‌ای بر موهای امیلی می‌زند: - ولنتاین مبارک. دست امیلی را می‌گیرد و به سوی کاناپه می‌برد، روی آن می‌نشینند و پتویی دور...
  6. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    و این تنها پاسخی است که اریک می‌دهد و تنها دستان امیلی را نوازش می‌کند. برخلاف امیلی به خوبی می‌تواند احساساتش را پنهان کند؛ برخلاف ظاهرش که خون‌سرد می‌زند درونش آشوب است. در آینه‌ی آسانسور به امیلی که سردرگم است خیره می‌شود، اگر از سورپرایز او خوشش نیامد چه؟ با پایش بر روی زمین ضرب می‌گیرد و...
  7. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    جیکوب پالتوی امیلی را به سوی اریک پرت می‌کند و به جای او پاسخ می‌دهد: - من ترتیب این‌ها رو میدم. اریک پالتوی کرمی امیلی را تن او می‌کند و هر دو از در خارج می‌شوند و در همان حین صدای جیکوب را می‌شنوند: - همه‌ی سفارش‌های امروزتون به حساب من! صدای سوت و فریاد شادی مشتری‌ها می‌آید و در بسته می‌شود...
  8. M.Fakher

    رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

    *** امیلی در کافی‌شاپ مشغول آویزان کردن تزئینات قلبی‌ست. اریک از پشت شیشه او را زیر نظر می‌گیرد، حتی با وجود اینکه روی چهارپایه رفته تا تزئینات قلبی و قرمز را آویزان کند، همچنان کوچک و نقلی به نظر می‌رسد. لبخند می‌زند و خطاب به جیکوب می‌گوید: - موهاش بلندتر از قبل شده! جیکوب نگاه بی‌تفاوتی به...
  9. M.Fakher

    تبریک تولد ادمین عزیز یک رمان آقارضا مبارک

    مبارک باشههه:466::466::466::466: امیدوارم به هرچیزی که میخواین برسین:466:
عقب
بالا