امشب،ماه طبق روال هر ماه کامل میشه و همونطور که میدونید امسال این مراسم، مراسم خاصی هستش. چون امشب یک مهمان ویژه به جمع ما اضافه میشه و این مهمان کسی نیز جز فلیپ رایوین کینگ ارشد گرگینهها، لطفا ایشون را همگی همراهی کنید.
یعنی چی؟! یعنی فلیپ واقعا یک گرگینه است!برای همین هرشب وقتی ماه کامل...
تا اینکه من بالاخره تونستم هالهای از نور ببینم.حسابی خوشحال شدم، اونقدری که سر از پا نمیشناختم. با هیجان داشتم به سمت نور حرکت میکردم که، ناگهان دستی دور کمرم پیچیده شد. برگشتم که ببینم کیه دیدم، هیچ کسی نیس بلکه؛ یکسری گیاه سیاه رنگ همینطوری از درودیوار تونل دارند، به سمت من حرکت میکنند...
اتفاقی که وقتی توی رمانهایی با ژانر ترسناک میخوندم،فکر میکردم چیزی فراتر از تخیل و کاملا غیر واقعی هستش؛ اما الآن شاهد اون اتفاق به صورت زنده و فول اچ دی هستم.
اوه، واقعا باورم نمیشه!
فلشبک به اتفاقی که افتاد:
صداها ناواضح بودن سعی داشتم که بتونم صداها را تا جایی که ممکنه واضح بشنوم...
مقدمه:
هر چیزی بالاخره یک سرآغازی داره... .
حالا میتونه این سرآغازبه سبک درام، ترسناک و یا آلوده به جنگ و جنایت باشه!
وایی، بازم یک روز تکراری دیگه!
خدایا خسته شدم، هر روز تنها سرگرمیم این شده که به عنوان یک حسابدار برم شرکت و برگردم؛ واقعا خسته شدم، کاش یک اتفاق باحال میافتاد و من از راکتی...