نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

امانت

  1. (فاطمه1381)

    داستان کودکانه داستان کودکانه"امانت داری"

    یک روز پریا میخواست با بابا و مامانش به مسافرت بره و بابت این هم خیلی خوشحال بود. وقتی دید که مامان و بابا که میخواهند برند مسافرت وسایلی که خیلی براشون با ارزش هست را پیش دوستانی که امانت دار هستند می سپارند او هم تصمیم گرفت یکی از عروسک هایش را که خیلی براش مهم بود و یادگاری از مادربزرگش بود...
عقب
بالا