کد رمان: 5584
ناظر: @حصار آبی
خلاصه:
من کشته شدم... بهدست تنها دوستی که توی زندگیم داشتم...کسی که با تمام وجودم بهش اعتماد داشتم برای همین اعتماد اون رو به تخت سلطنت نشوندم. ولی اون بدون هیچ رحمی من رو کشت.
چون عاشق زنی شدم که پادشاه اون رو زندانی کرده بود و حاضر نبود حتی به خاطر من تنها...