کد رمان: 5545
ناظر رمان: @asalezazi
سطح: ویژه
یاخیرالحافظین
مرا جز آستان توام در جهان پناهی نیست...
#آقای_حافظ
ممنون از هنر طراح خوشذوقم @ZahraCore
خلاصه:
سی ساله که شدم خاطرات کودکیام دست در دست هم به بنبست رسیدند. چاووش چشمهایش را روی من و خواهشهایم بست. دستم را رها کرد و گذشتهها...