کد رمان: 5684
ناظر: @Abra_.
خلاصه: من، این کلفت حقیر، ندیمه انیسه خاتون بودم. همان خاتونی که از او نفرت داری..
نامم را نمیدانی و مرا نمیشناسی..مشکلی ندارد..سال های بسیار از تو دور بودهام و دشمنان انیسه چه دسیسه هایی چیدهاند تا پای من به قصر باز نشود..
اما من به انتخاب خود به این دوری روی...