رها سلطانی

  1. *RaHa._

    حرفه‌ای داستان کوتاه امروز او را خواهم دید! | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خدای واژه‌ها و روایت‌ها] نام اصلی: Today I'll See Her نام ترجمه شده: امروز او را خواهم دید! نویسنده: Michele Pariza Wacek ژانر کتاب: معمایی، فانتزی مترجم: رها سلطانی زبان اصلی کتاب: انگلیسی خلاصه: سیسی هر روز در یک رستوران و زمان مشخص، همان سفارش همیشگی را می‌دهد. هیچ کس نمی‌داند چرا...
  2. *RaHa._

    دلنوشته مجموعه دلنوشته بازمانده‌ی روشنایی | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خدایی که دل را آفرید] نام اثر: بازمانده‌ی روشنایی ژانر: تراژدی نویسنده: رها سلطانی مقدمه: من گم شده‌ام در خویش و هر سؤال، طنابی است که مرا به تاریکی می‌کشاند. سکوت با من سخن می‌گوید و من پاسخ را در بازتاب خویش می‌جویم. هر نفس، نوای گمشده‌ای است که پژواک گذشته را به یاد می‌آورد؛ هر...
  3. *RaHa._

    دلنوشته مجموعه دلنوشته نواژه | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام او که نوا را آفرید و واژه را جان داد] نام اثر: نواژه* دل‌نویس: رها سلطانی ژانر: عاشقانه مقدمه: نواژه، یعنی تپش‌هایی که فقط برای تو هستند. یعنی لبخندهایی که در سکوت شکل می‌گیرند. هر فکر به تو، صدایی‌ست نرم در دل من. هر نفس، هر لحظه، با یاد تو پر می‌شود. نواژه یعنی امیدی که بی‌وقفه...
  4. *RaHa._

    دلنوشته مجموعه دلنوشته نیوار | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خدایی که واژه را آفرید، تا دل نگفته‌های انسان تنها نماند] نام اثر: نیوار* دل‌نویس: رها سلطانی ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: نیوار، نامی‌ست که گذاشتم روی تمام آن‌چه از تو مانده. نه جسد خاطره‌ها، نه خاکستر حرف‌ها، بلکه چیزی نازک‌تر، خفیف‌تر، مثل بوی لباسی که هنوز در کمد جا مانده، مثل یک...
  5. *RaHa._

    دلنوشته مجموعه دلنوشته دل‌خیمه | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام او که واژه را آفرید، تا درد را بی‌صدا فریاد بزنیم] نام اثر: دل‌خیمه* دل‌نویس: رها سلطانی ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: اگر از میان واژه‌ها بگذری و سرت را کمی به درون این خیمه خم کنی، شاید بوی بارانی را حس کنی که هیچ‌وقت نبارید و دلی را ببینی که هنوز، با تمام نبودن‌ها، منتظر صدایی‌ست که...
  6. *RaHa._

    دلنوشته مجموعه دلنوشته دوریس | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خدایی که واژه را نفس کشید تا جان بگیرد در دل کاغذ] نام اثر: دوریس* دل‌نویس: رها سلطانی ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: بعضی عشق‌ها تمام نمی‌شوند، فقط جایشان را عوض می‌کنند. از آغوش، می‌روند به حافظه؛ از لبخند، به بغض؛ از امروز، به گذشته. دوریس، یک نام نیست؛ یک دریا بود که مرا در خود بلعید...
  7. *RaHa._

    شعر مجموعه اشعار آوید | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خدایی که شعر را در دل‌ها می‌کارد] نام اثر: آوید* شاعر: رها سلطانی ژانر: تراژدی قالب: قصیده مقدمه: درون من، شبی بی‌انتها بود که هر ستاره‌اش در خون رها بود به هر طرف که رفتم، سایه دیدم به هر صدا که گوشم شد، صدا بود نه راهی از سپیدایی گذشتم نه خانه‌ای که در آن آشنا بود ولی ز عمق خاموشی...
  8. *RaHa._

    شعر مجموعه اشعار سوگاتا | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام او که دل را آفرید، تا در آغوش بی‌کسی، شعر شویم] نام اثر: سوگاتا* ژانر کتاب: تراژدی شاعر: رها سلطانی قالب: سپید مقدمه: من، کسی که سال‌ها درونش را با صدای آهسته‌ی شب پُر کرده بود، روزی یاد گرفت که حتی سکوت، اگر از درون بجوشد، می‌تواند چراغی باشد. این مجموعه، صدای عبور است! از غم، از...
  9. *RaHa._

    شعر مجموعه اشعار جهانی که ما را نداشت | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام آن‌که واژه را آینه کرد و در نگاه هر شعر، نقشی از خودش گذاشت] نام مجموعه: جهانی که ما را نداشت ژانر: عاشقانه، تراژدی شاعر: رها سلطانی قالب: رباعی مقدمه: نه در مه، نه در ماه، نه در خواب‌ها نه در قصه، نه در شب مهتاب‌ها جهانی که ما را نداشت از نخست فقط داشت دلتنگی و اضطراب‌ها دو دل،...
  10. *RaHa._

    شعر مجموعه اشعار از راهی که نیامدی | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام خداوند خیال و غزل] نام مجموعه: از راهی که نیامدی ژانر: عاشقانه، تراژدی شاعر: رها سلطانی قالب: قصیده مقدمه: نه در رفتن صدایی بود، نه در ماندن قراری بود نه خوابم را خبر کردی، نه بیداری بهاری بود جهانم خالی از تو شد، تو اما باز می‌گردی؟ به وقت بی‌کسی، این آمدن دیگر چه کاری بود؟ من از آن...
  11. *RaHa._

    شعر مجموعه اشعار پایان در آغاز تو بود | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

    [به نام آن‌که آغاز را معنا داد، پیش از آن‌که آغاز باشیم] نام مجموعه: پایان در آغاز تو بود شاعر: رها سلطانی ژانر: عاشقانه، تراژدی قالب: غزل کلاسیک مقدمه: آغاز شدی، دل به تو وا داد هوا افتاد غزل در نفس باد، هوا او خیره و بی‌حرف، ولی شور به ل*ب دل خانه‌ی خاموش، ولی شاد، هوا پنهان شد و باران شد و...
عقب
بالا