کد رمان:5457
ناظر: @Ellery
سطح: برگزیده
به نام خدا
خلاصه: آرزو پر از رویا به زیر خاک رفت و شادی چشم باز کرد. صدای قرآن را شنید؛ نوایی که در آن لحظه تنها برایش نوای مرگ بود. چند لحظه بعد، دو زن چادری با لباس سبز نظامی، دستبند به دستش زدند و دنیای شیرینش را در یک لحظه به ویرانهای مبدل کردند.
امیدوارم رنگ های شاد و روشن، زندگی ات را نقاشی کنند و همیشه چون الماس در تمام لحظات بدرخشی :1: :1::1::1::1::1::1::1::1::1::1::1::1::1::1::1: از صمیم قلبم آرزو می کنم روز تولدت، مثل خودت خاص باشد و همه آرزوهایت برآورده شوند تولدت مبارک پری قصه...