نام دلنوشته: رجم
نویسنده: هدیه قلیزاده امیری
مقدمه:
از رفتنت چندان نمیگذرد.
تو نیستی و من در خود سرگردانم، نبودنت شایعهای بیش نیست.
غیر قابل نفوذ برای واژگان، مصون برای سکوت، شبها را ترک میکنم، بدان شناخت مسیری بیآنکه بدانم زندگی را باید از کجا آغاز کنم!
کد رمان: 5197
ناظر: @Abra_.
خلاصه:
ماسکش را بر صورت زده و در تیرگی شب سلطهگرانه سراسر بیابان را در برگرفته و مصرانه سعی در به رخ کشیدن چهرهی سیاهش را دارد.
آتشی که هر لحظه شعلهورتر میشود و زبانههای سرکشش به آرامی، هر آنچه سرراهش قرار دارد را میسوزاند.
صدای جلز و ولز آتش و زوزههای...