کد رمان: 5652
ناظر رمان: Kallinu
به نام ایزد منان
خلاصه:
«دستانی که در آتش میرقصید حکایت پشیمانیای داشت که چارهای برایش نبود و چشمانِ محکوم به تماشا، حکایت تلخش را از بَّر شد!»
زندگی مشترک بهنود که در شرف سه نفره شدن بود، رو به متلاشی شدن رفته و تمام تلاشهای او برای جلوگیری از این اتفاق،...