متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه_جنایی

  1. (Luna)

    در حال تایپ رمان به جرم نفس کشیدن | مهسا آریا کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 3903 ناظر: @حصار آبی خلاصه: چوب‌های قهوه‌ای کهنه‌ای که صدای جیرجیرشان‌ گوش هفت آسمان را کر کرده است، منتظر است تا شاهد مرگ بی‌گناه‌ترین فرد شهر باشد تا شاید قاضی که بویی از عدالت نبرده است، در خون این بی‌گناه غرق شود. آیا این شهر غرق در ریا با ریختن این خون آرام می‌گیرد؟ آیا در پشت...
عقب
بالا