امشب از عشق تو افسانه شدم
در تب عشق تو دیوانه شدم
پرم از خیال شمع و گل و شعر
من به دور تو چو پروانه شدم
بس کن این آشفتگی ها را عزیز
از غمت راهی میخانه شدم
روز و شب در آرزوی وصل یار
چون کبوتر در پی دانه شدم
بعد از آن آشفتگی از دست دل
آخرش هم راهی خانه شدم