متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها |قویِ کبود|

  • نویسنده موضوع ༆ALN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 290
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
گفتی زندگیم چطور بود؟
شبيه به چهارراه وليعصر، حدوداى ساعت هفت و نيم، هشت! شلوغ. پُر از آدم، آدمايى كه دارن از سركار و سر كلاس و سر قرار برميگردن. سرگرمم میکردن تا اینکه این حقیقت که همه ازم رد ميشن تا برسن خونشون
خورد تو صورتم، هیچکس موندنی نبود و حالا بعد اين همه شلوغى و ولوله وقتى همه رسيدن خونه، شدم يه چهارراه وليعصر خلوتِ غمگينِ تنهای غریب ..
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #2
خسته و دل مُرده احوال، رنج کشیده و مو تراشیده با لب های سرد و بی رنگ.
دهان دارد اما حرف نمیزند، لب دارد اما نمیبوسد. چشمانِ غمگین و دست هایی بسته دارد که آغوش کشیدن نمیداند. اندام کشیده و لاغرش سفید همچون دانه های برف و مایل به کبودی است.
او مترسكى است كه کلاغ هاى مرا فريب داده.​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #3
این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیماریْ اسیرِ آرزوی عوض کردن تخت‌هاست.
این یکی می‌خواهد روبه‌رویِ بخاری رنج بکشد، و آن یکی گمان می‌برد سلامتی‌اش را کنارِ پنجره باز می‌یابد.
همیشه به نظرم می‌رسد هرجایی که نیستم همان جا احساسِ راحتی خواهم کرد، و این پرسشِ جابجاشدن همانی است که بی‌وقفه با جانم درمیان می‌نهم.

#شارل_بودلر​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #4
‏ما آدما هممون شیفته‌ی قاتلامونیم.
عشق کسی رو تو وجودمون پرورش میدیم که بارها بارها مارو با حرفا و رفتارش کشته.
به یاد کسی میوفتیم که بدترین کارارو در حقمون کرده.
کسی که هم عامل اصلی دردمونه و هم درمون درد بی درمونمون.
‏شایدم ما یه درختیم که عاشقه تبرش شده...​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #5
‌میخواهی به تنت نگاه ببوسم که پاهات بپیچد به هم. سکندری بنوشی، م**س.ت کنی خراب آغوش من؟
جوری که دلت بریزد خانه بر سرت خراب شود؟ میخواهی هی صدات کنم، جوابم را ندهی.
پشت میز اتو پیدات کنم، لباست بسوزد.
برهنه بمانی بین شب و روز سرگردان دست‌های خودت؟
ماه پیشانی! میخواهی اصلاً هیچ کاری نکنم خوابت را ببینم، دست ‌هام بوی نارنج بگیرد؟ فقط باش ..

#عباس_معروفی​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #6
من همیشه به اندازه‌ی کافی، وقت دارم واسه دیدنِ آدمایی که برام مهمن و دوسشون دارم.
همیشه هم تلاش می‌کنم تا هرجوری شده ببینمشون.
پس اگه آخرین دیدارمون مال خیلی وقت پیشه، یعنی خودم نخواستم.
یعنی به هر دلیلی مثل سابق دیگه دوستت ندارم.

#اچکان​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #7
یک بار هم صدایم کرد اَبدِ من. یعنی به من ختم میشود. یعنی به هم ختم میشویم.
هر چه که پیش بیاید، حتی اگر روزها باهم قهر باشیم و از هم دلخور، حتی اگر بدترین دعواها را باهم داشته باشیم، حتی اگر از هم دلشکسته و رنجور شویم، باز هم آخرش به یکدیگر ختم میشویم و در کنار همیم.
اَبدِ من، یعنی مهم نیست چه پیش بیاید و چه شود بینمان، من همیشه هستم.
اَبدِ من یعنی تا ابد الدهر عاشقت میمانم.
تا آن روز با کلمات زیادی مرا خطاب کرذه بود، اما ابد من معصومانه ترین چیزی بود که به من گفته بود.
این یعنی آزادانه میخواست من در آینده و در ابدش باشم. یعنی از من شروع میشد.
یعنی به من ختم میشد....

#رویا_نیکپور​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #8
امید قشنگه و همه‌جا هست.
ولی متاسفانه نمیتونه جلوی خیس شدن چشمای منو بگیره.
من نیاز به مفهوم مطمئن‌تری مثل ایمان داشتم و ایمان چیزی نبود که زندگی به آدم‌ها عرضه کنه.
ایمان به‌دست‌آوردنیه.«هیچ‌وقت کسی اینو به ما یاد نداد»​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #9
‌آدم چیزارو با خاطرات به یاد میاره، با مربوط کردنشون به یه چیز دیگه، نه با خودشون تنها، انگار اون آهنگی که توی تاکسی پخش میشد و داشتی باهاش مسخره بازی درمیاوردی
براش و لبخندش ربط دهنده‌ترین چیزِ دنیا بود که هر چیز نامطلوب و بی‌ربطی رو برای آدم خاطره‌ای خوشایند میکرد
که آدم تا میومد بفهمه چی شده، دیگه ازش گذشته بود و همه‌ی چیزی که مونده بود ازش، لبخندی بود و فراموشی مزمن برای چیزهایی که نباید دیگه به یادشون می‌آوردی.

#مماس​
 
امضا : ༆ALN

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #10
من فکر نِمی‌کنم که اندوهِ یک آدم به هنگامِ ترکِ چیزی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد
ترک می‌کند.
اندوهِ آدم ممکن است ناشی از نقطه‌ی مقابلش باشد. آدم احساس می‌کند که پیوند‌ها چه آسان پاره می‌شود، و نیز اینکه دیگران چه آسان از آدم جدا می‌شوند...

#فرانتس_کافکا​
 
امضا : ༆ALN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا