متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

قاتلِ زن!

  • نویسنده موضوع Alie.Z
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 194
  • کاربران تگ شده هیچ

Alie.Z

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
2,339
پسندها
6,278
امتیازها
30,973
مدال‌ها
6
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #1
شرلوک هلمز در خیابون ها قدم میزد. صبح هنگامی که دید مردم زیادی جمع شدن. انها دور بدن یک زن مرده حلقه زده بودن.
او بدن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود و او با همسرش تماس گرفت. شوهرش گوشیو برداشت و شرلوک گفت همسرت مرده.
شوهرش گفت امکان نداره
شرلوک گفت لطفا بیاین اینجا و مرگشو تایید کنین
شوهرش گفت باشه و تلفنو قطع کرد
بعد از 10 دقیقه شوهر اومد و جسد رو دید و شروع به گریه کردن کرد
شرلوک به افسر پلیس نگاه کرد و گفت شوهرش رو بازداشت کنین. او قاتل است

چرا؟
 
امضا : Alie.Z

Ayda.V

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
89
امتیازها
83
  • #2
شرلوک آدرس و نگفته بود ولی شوهره آدرس و میدونست
 

Zahra_chitsazii

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
368
پسندها
512
امتیازها
5,773
  • #3
شرلوک هلمز در خیابون ها قدم میزد. صبح هنگامی که دید مردم زیادی جمع شدن. انها دور بدن یک زن مرده حلقه زده بودن.
او بدن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود و او با همسرش تماس گرفت. شوهرش گوشیو برداشت و شرلوک گفت همسرت مرده.
شوهرش گفت امکان نداره
شرلوک گفت لطفا بیاین اینجا و مرگشو تایید کنین
شوهرش گفت باشه و تلفنو قطع کرد
بعد از 10 دقیقه شوهر اومد و جسد رو دید و شروع به گریه کردن کرد
شرلوک به افسر پلیس نگاه کرد و گفت شوهرش رو بازداشت کنین. او قاتل است

چرا؟
شرلوك آدرس و نداد اما شوهر زن خودش آدرس و بلد بوده است!
 
عقب
بالا