- ارسالیها
- 1,264
- پسندها
- 19,081
- امتیازها
- 42,073
- مدالها
- 27
- نویسنده موضوع
- #1
در یکی از سال های واپسین سلطنت انوشیروان بزرگ که امپراتوری ساسانی در اوج قدرت به سر می برد، انوشیروان در شبی خواب عجیبی دید که با وحشت از خواب پرید و بلافاصله دستور داد تا وزیر وی یعنی بزرگمهر که مردی دانا و با فضیلت بود را به پیش وی بخوانند.
پس از آنکه بزرگمهر به پیشگاه انوشیروان آمد، انوشیروان خواب خویش را هنوز هم برایش رنگ واقعیت داشت را برای بزرگمهر بازگو کرد.
انوشیروان گفت که در خواب دیده است که یک سپاه چند صد هزار نفری از تازیان (اعراب) به ایران زمین حمله کرده اند و از اروندرود موفق به عبور می شوند و با تمام خوی وحشی گری و بی رحمی تمام مردم را می کشند و تمام شهرهای ایران را به آتش می کشند و تمامی شهرهای ایران ویران شده و دود سیاهی از همه طرف بلند می شود و تمامی آتشکده ها ویران می...
پس از آنکه بزرگمهر به پیشگاه انوشیروان آمد، انوشیروان خواب خویش را هنوز هم برایش رنگ واقعیت داشت را برای بزرگمهر بازگو کرد.
انوشیروان گفت که در خواب دیده است که یک سپاه چند صد هزار نفری از تازیان (اعراب) به ایران زمین حمله کرده اند و از اروندرود موفق به عبور می شوند و با تمام خوی وحشی گری و بی رحمی تمام مردم را می کشند و تمام شهرهای ایران را به آتش می کشند و تمامی شهرهای ایران ویران شده و دود سیاهی از همه طرف بلند می شود و تمامی آتشکده ها ویران می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.