«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

شعرکده شعر، رقصِ واژه هاست

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 566
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
من به راه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه
اما
هرکس تنهاست
آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است
من نمی‌خواهم درمانم اسیر
صبح وقتی که هوا شد روشن
هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا
که در این پهنه‌ور آب،
به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب...

"نيما يوشيج"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
نه تو می‌مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و ‌به‌ کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم می‌گذرد.
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریان‌اند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...

"سهراب سپهری"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
حرف های ماهنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگریز می شود
آی...
ای دریغ و حسرتِ همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

"قیصرامین پور"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
مانده ام
چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سال هایی را نیز که با تو بوده ام
فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
تو
با همه چیز درآمیخته ای...

"رسول یونان"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
مثل پرزِ كاغذ بر چسب
يا ردِ چسب بر كاغذ
هنگام جدايى نشانه اى مى‌ماند
از چسب بر کاغذ
از کاغذ بر چسب

"علیرضا روشن"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
کلید را
در جمجمه ام بچرخان و داخل شو
به آغوش اعصابم بیا!
در تاریکی سرم بنشین
اتاق را بگرد
و هرچه را که سال هاست پنهان کرده ام
از دهانم بیرون بریز...
پرده ها را کنار بزن
چشم ها را بشکن
و متن را از نقطه ای که در آن اسیر شده آزاد کن

"گروس عبدالملکیان"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
ماهی ها نه گریه میکنند
نه قهر و نه اعتراض!
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻗﯿﺪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ...
ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻋﺎشقيشان،
ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

"بهرنگ قاسمی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
مرا دوست بدار !
به سان
گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر؛
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن

"جمال ثريا"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
رفتن هم حرف عجيبى است
شبيه اشتباه آمدن
گفت برمى گردم
و رفت
و همه ى پل هاى پشت سرش را ويران كرد
همه مى دانستند ديگر باز نمى گردد
اما بازگشت
بى هيچ پلى در راه
او مسير مخفى يادها را مى دانست

"سيدعلى صالحى"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
عاشقان به طعنه
روز جمعه را صدا می‌کنند
صدای عاشقان رامی‌شنوم
در انتهای کوچه‌ی بن‌بست
به عاشقان می‌رسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می‌گویند: عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن‌ها را
بیدار نکرده است.
چهره‌ام را در آینه دفن می‌کنم
امروز جمعه است.

"احمدرضا احمدی"
 
امضا : SAN.SNI

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
181
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
191
پاسخ‌ها
73
بازدیدها
1,620
پاسخ‌ها
16
بازدیدها
507
پاسخ‌ها
13
بازدیدها
423
عقب
بالا