- ارسالیها
- 3,509
- پسندها
- 32,095
- امتیازها
- 71,673
- مدالها
- 33
- نویسنده موضوع
- #1
انگار خواب میبیند. ولی نه. میخواهد از ترس فریاد بكشد ولی دست و پایش را زنجیر كردهاند و راه گلویش را بستهاند. انگار چیزی روی سینهاش سنگینی میكند. از شدت وحشت تمام بدنش فلج شده و تكان نمیخورد. خوب كه نگاه میكند میبیند چیزی شبیه یك موجود وحشتناك و گاهی پشمالو روی سینهاش نشسته و گویی جان او را میگیرد.
خواب شیرین از آن دسته چیزهایی است كه خیلیها آرزویش را دارند ولی دستشان از آن كوتاه است. از تمام بیخوابیها و مشكلاتی كه شبانگاهان به سراغمان میآید بگذریم، چیزی هست كه خواب را به كام انسان زهر میكند و آن چیزی نیست جز بختك. كابوسی كه تاكنون بسیاری آن را تجربه كردهاند. شاید شما هم جزو آن دسته از افرادی باشید كه بختك به سراغتان آمده است.
نام بختك به این دلیل روی این كابوس...
خواب شیرین از آن دسته چیزهایی است كه خیلیها آرزویش را دارند ولی دستشان از آن كوتاه است. از تمام بیخوابیها و مشكلاتی كه شبانگاهان به سراغمان میآید بگذریم، چیزی هست كه خواب را به كام انسان زهر میكند و آن چیزی نیست جز بختك. كابوسی كه تاكنون بسیاری آن را تجربه كردهاند. شاید شما هم جزو آن دسته از افرادی باشید كه بختك به سراغتان آمده است.
نام بختك به این دلیل روی این كابوس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.