متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

خاطرات رزمنده ۱۲ ساله دفاع مقدس از دستکاری در شناسنامه تا خمپاره ای که ۲ دستش را برد

  • نویسنده موضوع ༊cαlх
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 107
  • کاربران تگ شده هیچ

༊cαlх

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,293
پسندها
16,978
امتیازها
38,073
مدال‌ها
18
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا
در شب اعزام خدا، خدا می‌کردم آقایی که بنده را برای حضور در دفاع مقدس ثبت نام کرده بود و اصرار داشت که حتماً باید با بزرگترم بیام، سرماخوردگی جزئی بگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روزهای 8 سال دفاع مقدس همواره با سختی یا سهولت همراه بوده است. با آنکه سال‌ها از دفاع مقدس گذشته اما برخی از افراد همچنان در آن روزها زندگی می‌کنند و زخم‌های آن دوران را همراه دارند و به دوش می‌کشند.
برخی با عکس‌های فرزندان، همسر و یا پدر خود که بر دیوار نقش بسته، درد آن دوران را تداعی می‌کنند، برخی دیگر نیز با خس‌خس‌های شبانه ناشی از بمب‌های شیمیایی‌ها.
اما حکایت این گفت‌وگو متفاوت است، حکایت نوجوانی 12 ساله است که با ترس و لرز دست به شناسنامه خود برد و با شهدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا