سوپر مارکتا و فروشگاهارو خالی میکردم و تنهایی فیلم سینمایی ترسناک میدیدم یه لباس باز میپوشیدم میرفتم خوش گذرونی ( والا همش باید مانتو شال تن کنم)
بعدش اگه وقت کردم گریه میکنم
ی کلت از ی جا پیدا می کردم(و ذوق می کردم.)
با خوراکی هاهم موافقم، ی آهنگ می ذاشتم با صدای بلند که سکوت شدید زیاد رو اعصاب نباشه، با لباس خونگی می گشتم
(البته اگه قبل اینا ی جا با حیرت نشسته باشم گریه کنم)