اول خودم
تو چشم اَشکی نمونده، که واست دریا بسازم
تو صدام نُتی نمونده و فقط فریاده سازم
تو دِلم خونه نمونده، واسه قلب بی ثُباتت
تو اَزم یه مرده ساختی، حالا خوشباش با رباتت
تو نگاهم پر حسرت، پر مه پر غباره
بدون این حسِ بدِ من، بستگی به تو داره
تووی خونم یه جهنم، یه جهنم پُر آتیش
یه جهنم که نبودِ، تو هم حالا شده قاطیش