ستایش
فصل اولش خوب بود ولی وایییی نگم از فصل آخرش ...
این عاشق اون میشد ، اون عاشق این میشد ، این کشته میشد اون کشته میشد ...ستایشم که هیچچچچ دریغ از یه ذره چین و چروک ، حالاپسرش محمد موهاش سفید بودااا اینا به کنار ، این حشمت که به خون ستایش تشنه بود یه دفعه شروع کرد به گفتن عروسسسس گلم
کلا قیامتی بود واسه خودش
خیلییییی آب دوغ خیاری بود