- ارسالیها
- 925
- پسندها
- 12,190
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 19
- نویسنده موضوع
- #1
«به نام کردگار لبخندهایت،
خداوند چشمانت،
آفریدگار دستانت
و
تردست گیسوانت»
در این روز زیبا و اعجابانگیز خورشید به تماشای لبخندت، دست به چانه زده و خیره و مات نگاهت میکند،
آسمان گویی آرام و قرار ندارد و مضطربتر از هر لحظهی دیگری نگاهش را به گیسوان شبرنگت هدیه داده است،
ابرها از سر مهر چشمانت یکی در کنار دیگری پهلو میفشارند تا بیش از این در کنکاو صورت ماهت، حیران نمانند.
کوهها همگی در برابر پاکیت نشستهاند و بر سر قلّههاشان دانه دانهی سپید رنگ برف را نشاندهاند.
زمین، گویی با آمدنت نو عروسی...
خداوند چشمانت،
آفریدگار دستانت
و
تردست گیسوانت»
در این روز زیبا و اعجابانگیز خورشید به تماشای لبخندت، دست به چانه زده و خیره و مات نگاهت میکند،
آسمان گویی آرام و قرار ندارد و مضطربتر از هر لحظهی دیگری نگاهش را به گیسوان شبرنگت هدیه داده است،
ابرها از سر مهر چشمانت یکی در کنار دیگری پهلو میفشارند تا بیش از این در کنکاو صورت ماهت، حیران نمانند.
کوهها همگی در برابر پاکیت نشستهاند و بر سر قلّههاشان دانه دانهی سپید رنگ برف را نشاندهاند.
زمین، گویی با آمدنت نو عروسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.