- ارسالیها
- 1,103
- پسندها
- 20,950
- امتیازها
- 46,373
- مدالها
- 22
- نویسنده موضوع
- #1
روزی بود و روزگاری... .
دو کرکس عاشق که هوس بیخود کرده بودن برن دهات، یه جماعت رو بدبخت کردن
یکی از اون دو کرکس عاشق توی شیمکش یه نوزاد داشت که بسی خر بود
این نوزاد خر در طی خر بودنش الاغ هم بود که هی جفتک میپروند و بر روی اعصاب مبارکهی ننش یورتمه میرفت... .
بلی!
لیدر توری که اینا رو برده بود دهات گفتش که:
- خانمها، آقایان، یه طویله هست که بسی بزرگه بهتره که از این تویله دیدن بفرمایید
ننهی اون جنینه که خسته شده بود از جفتک پروندنای بچش به دو پرید تو طویله اما امان از...
دو کرکس عاشق که هوس بیخود کرده بودن برن دهات، یه جماعت رو بدبخت کردن
یکی از اون دو کرکس عاشق توی شیمکش یه نوزاد داشت که بسی خر بود
این نوزاد خر در طی خر بودنش الاغ هم بود که هی جفتک میپروند و بر روی اعصاب مبارکهی ننش یورتمه میرفت... .
بلی!
لیدر توری که اینا رو برده بود دهات گفتش که:
- خانمها، آقایان، یه طویله هست که بسی بزرگه بهتره که از این تویله دیدن بفرمایید
ننهی اون جنینه که خسته شده بود از جفتک پروندنای بچش به دو پرید تو طویله اما امان از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش