متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

تاریخ ایران کوروش صغیر علیه برادر

  • نویسنده موضوع Bita
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 145
  • کاربران تگ شده هیچ

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,179
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #1
جدال قدرت

ابرهای تیره و مه آلود آسمان آبی پارس را پوشانده بود و باران غم انگیزی می بارید. پارسیان خاطره اندوهناك شاهزاده بردیا را به یاد می آوردند. اخس با صدایی لرزان ملكه، وزیر و درباریان را به تالار كاخ فراخواند. همگی در سكوت و با حالت تعجب یكدیگر را می نگریستند. اخس رو به همگان گفت: پس از من ارشك پادشاه ایران خواهد بود. پروشات آمرانه گفت: مگر كوروش از ارشك چه كم دارد كه نتواند جانشین بشود و ادامه داد: وقتی كه ارشك متولد شد تو پادشاه نبودی اما من ملكه پارس بودم. اما كوروش زمانی به دنیا آمد كه تو پادشاه بودی بنابراین پادشاهی ایران پس از تو حق قانونی كوروش است. هیچ كدام از دلایل پروشات در اخس موثر نبود و برخلاف وعده اش ارشك را پادشاه اعلام كرد و به شكوه پروشات كه سعی می كرد او را قانع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,179
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #2
معبد مرگ

ارشك ابتدا اودیاتس را به قتل رساند تا خیالش راحت شود. شاهزاده كوروش برخلاف ارشك كه فردی نازپرورده و زودرنج بود، عواطف و قلبی مهربان داشت و جوانی بی پاك و شجاع بود. بدخواهان از او چهره ای خشن ساخته بودند. ارشك چند روز پس از اینكه پادشاه شد به معبد آناهیتا در شهر پاسارگاد رفت تا در برابر آن الهه مقدس سوگند یاد كند و مراسم تاج گذاری را به جا آورد. در معبد پادشاه می بایست عصاره ای را كه از شیر و سركه تهیه شده بود و گرد ساقه گیاه صمغ را در آن ریخته بودند بیاشامد و لباس ارغوانی رنگ پارسی را كه از كوروش بزرگ به یادگار در معبد نگهداری می شد، بپوشد. پروشات همراه ارشك به پاسارگاد رفته بود. در حین انجام مراسم تیسافرنس معروف كه هیچ گاه چشم دیدن كوروش را نداشت و به نبوغ او حسادت می كرد به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,179
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #3
تیسافرنس هنوز والی ایالات دهانه هلسپونت بود و اخبار منطقه را فورا به شوش گزارش می داد. بنابراین به ارشك گفت منتظر جنگ سختی باشد هر چند او بی خیال بود. در لانه اش خزیده بود و اهمیت نمی داد در كشور چه اتفاقاتی می افتد. البته پارسیان از كسی كه غاصبانه حكومت ایران را به دست گرفته بود بیش از این انتظار نداشتند. درباریان و افراد پیرامون ارشك هراسان شدند. پروشات سعی می كرد ارشك را دلداری داده و آرام كند اما استاتیرا جسورانه به او گستاخی كرد و گفت: آیا وعده هایی را كه هنگام نجات جان كوروش در معبد می دادی از یاد برده ای تو آتش جنگ را میان دو برادر افروختی.پروشات از پرده دری استاتیرا به شدت رنجید و هر روز بیشتر از روز قبل از او متنفر می شد تا جایی كه تصمیم گرفت او را بكشد. منتظر فرصت بود نقشه اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا