- ارسالیها
- 1,040
- پسندها
- 8,872
- امتیازها
- 26,673
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #1
به همان افراد هم دقیقاً گفته نمیشد که عملیات کجا قرار است انجام بگیرد یا این که چه روزی شروع میشود. بعدش به جای این که بروند رفسنجان و همگی در آنجا سوار اتوبوس شوند، به طور پراکنده میرفتند یزد و از آنجا بلیت میگرفتند.
به گزارش ایسنا، در بخشی از کتاب «فصل فکرتهای نو» نوشته تخریبچی دکتر احمد مومنیراد روایتی از دلیل درخواست «نان خشک و پسته» توسط یک فرمانده به چاپ رسیده است که ماجرای آن از این قرار است.
هر وقت عملیاتی در پیش بود، سردار شهید حاج علی محمدی پور، فرمانده گردان ۴۱۲ لشگر ۴۱ ثارالله به یزد زنگ میزد و به دوستان نزدیکش پیغام میداد: «کمی نان خشک یا پسته بفرستید برای جبهه».
آنها میفهمیدند که عملیات نزدیک است. بچههای دیگر را جمع میکردند و موضوع را با آنها در میان...
به گزارش ایسنا، در بخشی از کتاب «فصل فکرتهای نو» نوشته تخریبچی دکتر احمد مومنیراد روایتی از دلیل درخواست «نان خشک و پسته» توسط یک فرمانده به چاپ رسیده است که ماجرای آن از این قرار است.
هر وقت عملیاتی در پیش بود، سردار شهید حاج علی محمدی پور، فرمانده گردان ۴۱۲ لشگر ۴۱ ثارالله به یزد زنگ میزد و به دوستان نزدیکش پیغام میداد: «کمی نان خشک یا پسته بفرستید برای جبهه».
آنها میفهمیدند که عملیات نزدیک است. بچههای دیگر را جمع میکردند و موضوع را با آنها در میان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.